مرجع معرفی شهرستان  توریستی چالوس

مرجع معرفی شهرستان توریستی چالوس

معرفی جاذبه های دیدنی تاریخی شهر های چالوس ، نوشهر ، کلاردشت ، کجور ، مرزن آباد ، نمک آبرود ، کلارآباد ، متل قو ، رامسر
مرجع معرفی شهرستان  توریستی چالوس

مرجع معرفی شهرستان توریستی چالوس

معرفی جاذبه های دیدنی تاریخی شهر های چالوس ، نوشهر ، کلاردشت ، کجور ، مرزن آباد ، نمک آبرود ، کلارآباد ، متل قو ، رامسر

چه خوشی عشق


صورتگر نقاشم هر لحظه بتی سازم
وانگه همه بت ها را در پیش تو بگدازم

صد نقش برانگیزم با روح درآمیزم
چون نقش تو را بینم در آتشش اندازم

تو ساقی خماری یا دشمن هشیاری
یا آنکه کنی ویران هر خانه که می سازم

جان ریخته شد بر تو آمیخته شد با تو
چون بوی تو دارد جان جان را هله بنوازم

هر خون که ز من روید با خاک تو می گوید
با مهر تو همرنگم با عشق تو هنبازم

در خانه آب و گل بی توست خراب این دل
یا خانه درآ جانا یا خانه بپردازم.

***************************


مَن اگر با مَن نباشم می شَوَم تنها ترین
کیست با مَن گر شَوَم مَن باشد از مَن ماترین

مَن نمی دانم کی ام مَن ، لیک یک مَن در مَن است
آن که تکلیف مَنَش با مَن مَنِ مَن ، روشن است

مَن اگر از مَن بپرسم ای مَن ای همزاد مَن !
ای مَن غمگین مَن در لحظه های شاد مَن !

هرچه از مَن یا مَنِ مَن ، در مَنِ مَن دیده ای
مثل مَن وقتی که با مَن می شوی خندیده ای

هیچ کس با مَن ، چنان مَن مردم آزاری نکرد
این مَنِ مَن هم نشست و مثل مَن کاری نکرد

ای مَنِ با مَن ، که بی مَن ، مَن تر از مَن می شوی
هرچه هم مَن مَن کنی ، حاشا شوی چون مَن قوی

مَن مَنِ مَن ، مَن مَنِ بی رنگ و بی تأثیر نیست
هیچ کس با مَن مَنِ مَن ، مثل مَن درگیر نیست

کیست این مَن ؟ این مَنِ با مَن زمَن بیگانه تر
این مَنِ مَن مَن کنِ از مَن کمی دیوانه تر ؟

زیر باران مَن از مَن پر شدن دشوار نیست
ورنه مَن مَن کردن مَن ، از مَنِ مَن عار نیست

راستی ! این قدر مَن را از کجا آورده ام ،
بعد هر مَن بار دیگر مَن ، چرا آورده ام ؟

در دهان مَن نمی دانم چه شد افتاد مَن
مثنوی گفتم که آوردم در آن هفتاد من !


*******************************

تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را
نفسی یار شرابم نفسی یار کبابم
چو در این دور خرابم چه کنم دور زمان را

ز همه خلق رمیدم ز همه بازرهیدم
نه نهانم نه بدیدم چه کنم کون و مکان را
ز وصال تو خمارم سر مخلوق ندارم
چو تو را صید و شکارم چه کنم تیر و کمان را

چو من اندر تک جویم چه روم آب چه جویم
چه توان گفت چه گویم صفت این جوی روان را
چو نهادم سر هستی چه کشم بار کهی را
چو مرا گرگ شبان شد چه کشم ناز شبان را

چه خوشی عشق چه مستی چو قدح بر کف دستی
خنک آن جا که نشستی خنک آن دیده جان را
ز تو هر ذره جهانی ز تو هر قطره چو جانی
چو ز تو یافت نشانی چه کند نام و نشان را

" مولانا "

*******************************

چه زیبا گفت فروغ فرخزاد :
 
 اگر مستضعفی دیدی ،
 ولی از نان امروزت

 به او چیزی نبخشیدی ،
 به انسان بودنت شک کن!

 اگر چادر به سر داری ،
 ولی از زیر آن چادر

 به یک دیوانه خندیدی
 به انسان بودنت شک کن!

 اگر قاری قرآنی ،
 ولی در درکِ آیاتش

دچارِ شک و تردیدی ،
 به انسان بودنت شک کن!

 اگر گفتی خدا ترسی ،
 ولی از ترس اموالت

 تمام شب نخوابیدی ،
 به انسان بودنت شک کن!

 اگر هر ساله در حجّی ،
 ولی از حال همنوعت

 سوالی هم نپرسیدی ،
 به انسان بودنت شک کن!

 اگر مرگِ کسی دیدی ،
 ولی قدرِ سَری سوزن

ز جای خود نجنبیدی ،
به انسان بودنت شک کن

**************************


چند روزی می شود مثل خزر توفانی ام
من فدای چشمهاتم دلبر گیلانی ام

سبز جنگل های گیلان سبز چشمان شماست
حافظ چشم توام ، مامور جنگلبانی ام

صد قصیده شرح چشمانت کنم بی فایده است
شاعر قرن ششم هستم خود خاقانی ام

ارمغانت شاخه ای زیتون منجیل است و من
امپراطور کبیر دوره ی یونانی ام

بی تو خورشیدی ندارد آسمان لحظه هام
من هوای رشت هستم دایما بارانی ام

نوجوانم کرده چشمت این خود نوستالوژی است
سخت بیتاب تب عشقی دبیرستانی ام

بی قرارم بی قرارم بی قرارم بی قرار
من تپش های تنی با روح سرگردانی ام

کور خواهم کرد چشمی را که دنبالت کند
با غرور و غیرتی در خون کردستانی ام

جشن می گیرم اگر در خانه ام مهمان شوی
با خودت خورشید من شو در شب مهمانی ام

*********************


نکند صبح شود جای تو خالی باشد؟
بوی عطر تو فقط بر تن قالی باشد؟

انقدر دلهره دارم که جناب حافظ
گفته بیدار شوم،کاش که فالی باشد

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادی
کاش که اخر این فال هم عالی باشد

سالهایی که در آن نیستی از بس شب بود
کاش امشب که تو هستی قد سالی باشد

بپرم تا خود خورشید سرش را ببرم
تا که امشب نرود ،کاش که بالی باش

من به امید رسیدن به زمین افتادم
نکند در سبدت میوه کالی باشد؟

سوزش بوسه تو گفت که این رویا نیست
کاش که رفتن تو خواب و خیالی باشد..


*********************************

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد