مرجع معرفی شهرستان  توریستی چالوس

مرجع معرفی شهرستان توریستی چالوس

معرفی جاذبه های دیدنی تاریخی شهر های چالوس ، نوشهر ، کلاردشت ، کجور ، مرزن آباد ، نمک آبرود ، کلارآباد ، متل قو ، رامسر
مرجع معرفی شهرستان  توریستی چالوس

مرجع معرفی شهرستان توریستی چالوس

معرفی جاذبه های دیدنی تاریخی شهر های چالوس ، نوشهر ، کلاردشت ، کجور ، مرزن آباد ، نمک آبرود ، کلارآباد ، متل قو ، رامسر

کوروش کبیر و دانیال نبی

دانیال نبی از پیامبران خداوند است که در بیت المقدس دیده به جهان گشود و در دوازده سالگی پس از تاخت و تاز پادشاه ستمگر بابل بخت النصر به بیت المقدس, توسط بابلیان اسیر و به بابل برده می شود. زمان پیامبری دانیال نبی برابر بود با نیرو گرفتن شاهنشاهی پارس و آغاز جهانگشایی کوروش بزرگ در ایران. دانیال پیامبر در ایران درگذشت و آرامگاه او در شهر شوش جای دارد. در ادامه خواهیم دید که وی چگونه از چنگال ستمگران بابلی آزاد و به ایران زمین آورده می شود.

حضرت دانیال (علیه السلام) در بیت المقدس متولد شد. او در سن دوازده سالگی بود که سپاه بخت النصر پادشاه بابل به سرزمین بیت المقدس حمله نمود و آن سرزمین را فتح کرد به رسم آن زمان تعداد زیادی از مردم آن سرزمین را به اسارت به بابل به همراه خود برد.در ابتدا دستور داد تا تعدادی از افرادی را که به اسارت برد ه اند انتخاب نموده و به آنها تعلیم داده شود تا در آینده از آن ها در دربار استفاده کنند.یکی از آن کسانی که انتخاب شد حضرت دانیال (علیه السلام) بود و به افراد سلطنتی دستور داده شد تا از غذاهای سلطنتی به آن ها خورانده شود اما دانیال که می دانست غذاهای دربار حرام می باشند از خوردن آن غذاها امتناع کرد و از همان غذاهایی که در طبیعت می روید می خورد و روزبه روز شاداب تر می شد و بدین وسیله دانیال خود را در برابر غذاهای درباری محفوظ نگه داشت .این وضعیت ادامه داشت تا این که روزی پادشاه بابل خوابی دید و تمام خواب گذاران از تعبیر آن خواب عاجز ماندند و پادشاه دستور داد تا همه آنها را بکشند خبر به گوش حضرت دانیال (علیه السلام) رسید و او که به خداوند بزرگ توکل کرده بود به مامورین سلطنتی گفت که او می تواند خواب را تعبیر کند حضرت دانیال را پیش پادشاه بردند و پادشاه به او گفت که تو هم باید خواب را تعریف کنی هم این که آن را تعبیر کنی و دانیال پذیرفت و او خواب را برای پادشاه تعبیر کرد و به همین سبب مورد احترام واقع شد اما خواب گذاران که می دیدند دانیال مورد تکریم قرار گرفته و آنها دیگر آن پست و مقام قبلی را ندارند شروع به توطئه چینی نمودند تا این که موفق شدند پادشاه را فریب دهند و پادشاه دانیال را در چاه شیران انداخت، اما به برکت خداوند شیران درنده در نزد دانیال رام شدند و روزها دانیال روزه می گرفت وشب ها از شیر شیران درنده افطار می نمود تا این که پادشاه دوباره خوابی دید و تمام خوابگذاران از تعبیر آن عاجز ماندند و پادشاه که می دانست قبلاَ کسی بوده که خواب او را تعبیر کرده است سربازانی را به نزد چاه می فرستد و می بینند که دانیال به سلامت در نزد شیران زندگی می کند .او را از چاه در آوردند و دانیال خواب پادشاه را تعبیر کرد و مورد احترام بیشتر قرار گرفت . تا این که پادشاه ایران کوروش به بابل حمله نمود و توانست بابل را فتح کند و یهودیان را از اسارت حکومت بابل آزاد نماید کوروش دانیال (علیه السلام) را به همراه خود به ایران آورد و در دربار پادشاهی ایران نیز مورد تکریم قرار گرفت .در حکومت هخامنشی ایران به پنجاه وچهار ساتراپ تقسیم می شد که در راس هر ساتراپ یک حکمران به نام ساتراپ نشین قرار داشت از بین این تعداد حکمران سه نفر بودند که می توانستند با پادشاه رفت و آمد کنند از بین این سه نفر یک نفر می توانست که به طور مستقیم و بدون اجازه و وقت قبلی با پادشاه دیدار کند و آن یک نفر حضرت دانیال (علیه السلام)بود و می توان گفت که به عنوان دومین فرد مملکتی محسوب می شد .بعد از مرگ کوروش یک دوره کوتاه در زمان بردیای دروغین به وجود می آید که در تاریخ چیزی از دانیال (علیه السلام)نیامده است اما بعد از روی کار آمدن داریوش, دوباره حضرت دانیال (علیه السلام)باز به همان مقام و مرتبه رفیع دست پیدا می کند تا این که احتمالَا در سن 83 یا 85 سالگی دار فانی را وداع می کند.

در کتاب دانیال نبی از رویا و خواب دانیال نبی درباره ی نیرو گرفتن کوروش هخامنشی, چنین یاد می شود :

پادشاهی به نام ذو القرنین یا لوقرانائیم،پدیدار شود و دو کشور ماد و پارس با هم یکی شوند و بر بابل پیروز گردند و یهود را آزادی بخشند.و ذو القرنین یا کوروش همان پادشاهی است که خداوند او را برای کمک به‏ اقوام اسیر و قوم یهود و نیز تجدید بنای اورشلیم بر می‏ انگیزاند. دانیال در رؤیا دید،قوچی در کنار رودخانه‏ اولائی به یونانی ابؤلایوس یا رودخانه کارون ایستاده و دو شاخ بلند دارد که‏ یکی به طرف جلو و یکی به طرف پشت خم شده و با دو شاخ خود شرق و غرب و جنوب را شخم می ‏زند.زمانی گذشت،و از سوی مغرب بزی کوهی پیدا شد که زمین را با شاخ‏ بزرگ و نخراشیده خود که میان پیشانیش بود کند و پیش آمد.کم کم به قوچ‏ دو شاخ نزدیک شد و خشمناک بر او تاخت و دو شاخ او را خرد کرد. آن گاه دانیال،با الهام از این رؤیا اظهار می ‏دارد،قوچ همان ذو القرنین و دو شاخ،نمایانگر همبستگی و یکی شدن ماد و پارس است. «و بر این دو کشور،پادشاهی نیرومند به نام کوروش،فرمانروایی می‏ کند و آن بز کوهی نشانگر یونان و نخستین پادشاه آنجا به نام اسکندر می‏ باشد که خاندان‏ هخامنشی را در زمان داریوش سوم یا دارا مغلوب خواهد کرد.» در رؤیای دانیال،کوروش همانند قوچی دو شاخ یا ذو القرنین در می ‏آید و ظهور او به مردم اسیر و تشنه آزادی،نوید داده می ‏شود.پس کوروش پادشاهی‏ است که،دانیال او را به صورت قوچی تصور نموده و لوقرانائیم نامیده است. لوقرانائیم همان است که ترجمه آن از عبری به عربی ذو القرنین است.«قرن»در عبری و عربی هر دو به معنی شاخ می ‏باشد و یهودان عرب چون زبانشان عربی بود،کوروش را ذو القرنین یعنی صاحب دو شاخ نامیدند.و دو شاخ او علامت قدرت‏ ماد و پارس است.در کتیبه کوروش در پاسارگاد یا پارسگردپیکره کوروش را با دو شاخ نشان داده‏ اند که یکی به سوی جلو و دیگری به سوی عقب و بین آنها سه‏ گل بلند همچون تاج های مصر دیده می‏ شود.در حقیقت مجموعه این دو شاخ و گل ها، تاج کوروش را نشان می‏ دهد.بر بالای نقش،کتیبه ‏ای وجود داشته که با سه زبان‏ و خط پارسی باستان،عیلامی و بابلی بر روی آن نوشته شده بود«منم کوروش شاه‏ هخامنشی»که امروز این خط بر جای نمانده است. «این پیکره،عینا مانند همان رؤیایی است که دانیال دیده بود.همچنین‏ این پیکره دارای چهار بال می ‏باشد و مانند همان تصوری است که اشعیای نبی در کتاب خود از آن سخن گفته و به نام عقاب شرق یاد کرده است.»

آیاتی از کتاب مقدس که به منجی بودن کوروش می پردازد چنین است:

او است که نجات می ‏دهد و می ‏رهاند و آیات و عجایب را در آسمان و در زمین ظاهر می‏ سازد و او است که دانیال را از چنگ شیران رهایی داده است پس این دانیال در سلطنت داریوش و در سلطنت کوروش پارسی می‏ بود

تنها مورد اسطوره ای الهی و قدسی انقلاب جهانی کوروش که در میان زرتشتیان رواج دارد و تا حال به صورت جدی پرداخته نشده کاوه آهنگر است. با توجه به نقطه نظر موسی خورناتسی و برداشتی که از تاریخ ارمنستان و خدمات متقابل ایران باستان و قوم ارمنی دارد محتمل تیگران پادشاه ارمنستان کاوه آهنگر باشد. شاید اصالتی اصفهانی داشت و خانه و کاشانه ای نیز در این شهر برای خود برگزیده بود.


ﻧﺎﻡ ﻗﺪﯾﻢ ﺷﻬﺮﻫﺎﯼ ﺍﯾﺮﺍﻥ



ﻧﺎﻡ ﻗﺪﯾﻢ ﺷﻬﺮﻫﺎﯼ ﺍﯾﺮﺍﻥ. ایا اسم قدیم شهرتان را میدانی


ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ = ﺍﺳﭙﺎﻧﻪ – ﺳﭙﺎﻫﺎﻥ - ﺟﯽ
میانشهر = میانده - شهر صور
ﺁﺑﺎﺩﺍﻥ = ﻋﺒﺎﺩﺍﻥ
آباده=آوادیجه _ آپاتیه
ﺍﺭﺩﺑﯿﻞ = ﺑﺎﺭﺍﻥ ﭘﯿﺮﻭﺯ
ﺍﺳﻔﺮﺍﯾﻦ = ﻣﯿﺎﻥ ﺁﺑﺎﺩ
ایوان غرب= جوی زر ، باغشاه
اشکنان = سودابگرد
ﺍﻧﺰﻟﯽ = ﺑﻨﺪﺭ ﭘﻬﻠﻮﯼ
ﺍﻫﺮ = ﺍﺭﺳﺒﺎﺭﺍﻥ
ﺍﯾﺬﻩ = ﻣﺎﻝ ﺍﻣﯿﺮ
ﺍﯾﻼﻡ = ﺣﺴﯿﻦ ﺁﺑﺎﺩ ﭘﺸﺖ ﮐﻮﻩ
ﺍﻫﻮﺍﺯ = ﻧﺎﺻﺮﯼ
ﺁﺫﺭﺷﻬﺮ = ﺩﻫﺨﻮﺍﺭﻗﺎﻥ
ﺁﻣﻞ = ﻣﺤﻤﻮﺩﺁﺑﺎﺩ
ﺍﺭﺍﮎ = ﻋﺮﺍﻕ ﻋﺠﻢ - ﺳﻠﻄﺎﻥ ﺁﺑﺎﺩ
ﺍﻧﺪﯾﻤﺸﮏ = ﺻﺎﻟﺢ ﺁﺑﺎﺩ
ﺍﯾﺮﺍﻧﺸﻬﺮ = پهره
ﺍﺭﻭﻣﯿﻪ = ﺭﺿﺎﺋﯿﻪ



ﺑﺠﻨﻮﺭﺩ = ﺑﯿﮋﻧﮕﺮﺩ - ﭼﺮﻣﻐﺎﻥ
ﺑﺮﺩﺳﯿﺮ = ﻣﺸﯿﺰ
ﺑﻬﺒﻬﺎﻥ = ﮐﻮﺭﻩ ﻗﺒﺎﺩ
ﺑﻮﺷﻬﺮ = ﺭﯼ ﺷﻬﺮ
ﺑﺎﺑﻞ = ﺑﺎﺭ ﻓﺮﻭﺷﺎﻥ
ﺑﺎﺑﻠﺴﺮ = ﻣﺸﻬﺪ ﺳﺮ
ﺑﻨﺪﺭ ﺍﻣﺎﻡ = ﺑﻨﺪﺭ ﺷﺎﻫﭙﻮﺭ
ﺑﻨﺪﺭ ﺗﺮﮐﻤﻦ = ﺑﻨﺪﺭ ﺷﺎﻩ
ﺑﻨﺪﺭ ﻋﺒﺎﺱ = ﮔﻤﺒﺮﻭﻥ
ﺑﻬﺸﻬﺮ = ﺍﺷﺮﻑ
ﺑﯿﺮﺟﻨﺪ = ﻣﻬﺴﺘﺎﻥ
ﺑﯿﺠﺎﺭ = ﮔﺮﻭﺱ



ﭘﺎﻭﻩ = ﺍﻭﺭﺍﻣﺎﻧﺎﺕ
ﭘﻠﺪﺧﺘﺮ = ﭘﺎﭘﯿﻞ
ﭘﻠﺪﺷﺖ = ﻋﺮﺏ ﻣﺎﮐﻮ
ﭘﯿﺮﺍﻧﺸﻬﺮ = ﺧﺎﻧﻪ



ﺗﺎﮐﺴﺘﺎﻥ = ﺿﯿﺎﺀﺁﺑﺎﺩ
ﺗﺎﯾﺒﺎﺩ = ﺑﺎﺧﺰﺭ
ﺗﺒﺮﯾﺰ = ﺩﺍﻭﺭﯾﮋ
ﺗﻨﮑﺎﺑﻦ = ﺷﻬﺴﻮﺍﺭ


ﺟﯿﺮﻓﺖ = ﺳﺒﺰﻭﺍﺭﺍﻥ

جهرم=گهرم


ﭼﻨﺎﺭﺍﻥ = ﺭﺍﺩﮐﺎﻥ


ﺧﺪﺍﺑﻨﺪﻩ = ﻗﯿﺪﺍﺭ
ﺧﺮﻣﺸﻬﺮ = ﻣﺤﻤﺮﻩ
ﺧﻠﺨﺎﻝ = ﻫﺮﻭﺁﺑﺎﺩ
ﺧﻮﯼ = ﺳﻮﻟﺪﻭﺯ داراب= دارابگرد.. قدیمیترین شهر هخامنش


ﺩﺍﻣﻐﺎﻥ = ﺻﺪ ﺩﺭﻭﺍﺯﻩ
ﺩﺭﻩ ﺷﻬﺮ = ﺑﺪﺭﻩ
ﺩﺭﻩ ﮔﺰ = ﻣﺤﻤﻮﺩﺁﺑﺎﺩ
ﺩﺯﻓﻮﻝ = ﺩﮊﭘﻞ
ﺩﺳﺘﮕﺮﺩ = ﺧﻠﺠﺴﺘﺎﻥ
ﺩﺷﺖ ﺁﺯﺍﺩﮔﺎﻥ = ﺳﻮﺳﻨﮕﺮﺩ - ﺩﺷﺖ
دهدشت=بلادشاهپور
ﺩﻭﺩﺍﻧﮕﻪ = ﮐﻬﻨﻪ ﺩﻩ
ﺩﯾﻮﺍﻧﺪﺭﻩ = ﻣﯿﺮﺍﻧﺸﺎﻩ


ﻣﯿﺸﺎﻥ = ﻫﻔﺎﭼﯿﻪ


ﺭﺍﻣﺴﺮ = ﺳﺨﺖ ﺳﺮ
ﺭﺷﺖ = ﺑﯿﻪ ﭘﺲ
ﺭﯼ = ﺭﺍﻗﺲ - ﺭﮐﺲ
ﺯﺍﻫﺪﺍﻥ = ﺩﺯﺩﺍﺏ
ﺯﻧﺠﺎﻥ = ﺧﻤﺴﻪ


ﺳﺎﺭﯼ = ﻃﻮﺳﺎﻥ ﺳﺎﺭﺩﻭﺋﯿﻪ = ﺍﺳﻔﻨﺪﻗﻪ ﺟﯿﺮﻓﺖ....
ﺳﺒﺰﻭﺍﺭ = ﺑﯿﻬﻖ
ﺳﻌﺎﺩﺕ ﺁﺑﺎﺩ = ﺣﺎﺟﯽ ﺁﺑﺎﺩ
ﺳﻠﻤﺎﺱ = ﺷﺎﭘﻮﺭ
ﺳﻤﻨﺎﻥ = ﻗﻮﻣﺲ
ﺳﻨﻨﺪﺝ = ﺳﻨﻪ ﺩﮊ


ﺷﺎﺩﮔﺎﻥ = ﻓﻼﺣﯿﻪ
ﺷﺎﻩ ﺁﺑﺎﺩ = ﻏﺮﺏ ﻫﺎﺭﻭﻥ ﺁﺑﺎﺩ
ﺷﻤﯿﺮﺍﻧﺎﺕ = ﺗﺠﺮﯾﺶ
ﺷﻬﺮ ﮐﺮﺩ = ﺩﻩ ﮐﺮﺩ
ﺷﻬﺪﺍﺩ = ﺧﺒﯿﺾ
ﺷﻬﺮﯾﺎﺭ = ﻋﻠﯿﺸﺎﻩ ﻋﻮﺽ
شیراز = شیران آز


ﻃﺎﺭﻡ ﺳﻔﻠﯽ = ﺳﯿﺮﺩﺍﻥ
ﻃﺎﺭﻡ ﻋﻠﯿﺎ = ﺟﻮﺭﺯﻕ
ﻃﺎﻟﻘﺎﻥ = ﺷﻬﺮﮎ
ﻃﺒﺲ = ﮔﻠﺸﻦ


ﻋﻠﯽ ﺁﺑﺎﺩ = ﺷﺎﻫﯽ


ﻓﺮﺩﻭﺱ = ﺗﻮﻥ
ﻓﺮﯾﺪﻥ = ﺩﺍﺭﺍﻥ
فسا = پسا


ﻗﺎﺋﻢ ﺷﻬﺮ = ﺷﺎﻫﯽ -ﻋﻠﯽ ﺁﺑﺎﺩ
ﻗﺮﻭﻩ = ﯾﯿﻼﻕ

ﻗﺰﻭﯾﻦ = ﮐﮋﯾﻦ
ﻗﻤﺸﻪ = ﺷﻬﺮﺿﺎ
ﻗﻢ = ﮐﻤﻨﺪﺍﻥ
ﻗﻮﭼﺎﻥ = ﺧﯿﺒﻮ ﺷﺎﻩ


ﮐﺎﺯﺭﻭﻥ ﺷﻬﺮ = ﺷﺎﻫﭙﻮﺭ
ﮐﺎﺷﻤﺮ =
ﮐﺮﻣﺎﻥ = ﮐﻮﺍﺷﯿﺮ
ﮐﺮﻣﺎﻧﺸﺎﻩ = ﮐﺎﻣﺒﺎﺩﻥ
ﮐﻼﺭﺩﺷﺖ = ﺣﺴﻦ ﮐﯿﻒ
ﮐﻼﻟﻪ = ﮐﻮﮐﻼﻥ
ﮐﻠﯿﺒﺮ = ﺑﺮﺑﺮ


گچساران = کاروانسرا
ﮔﺮﮔﺎﻥ = ﺍﺳﺘﺮ ﺁﺑﺎﺩ
ﮔﺮﻣﺴﺎﺭ = ﻗﺸﻼﻕ
ﮔﻨﺒﺪ ﮐﺎﻭﻭﺱ = ﺩﺷﺖ ﮔﺮﮔﺎﻥ


ﻻﺭﯾﺠﺎﻥ = ﺭﯾﻨﻪ ﺁﻣﻞ
ﻻﻫﯿﺠﺎﻥ = ﺭﯾﻪ
ﻟﻨﺠﺎﻥ = ﻓﻼﻭﺭﺟﺎﻥ
ﻟﻮﺍﺳﺎﻧﺎﺕ = ﮐﻠﻨﺪﻭﮎ


ﻣﺮﯾﻮﺍﻥ = ﺩﮊﺷﺎﻫﭙﻮﺭ
ﻣﻼﯾﺮ = ﺩﻭﻟﺖ ﺁﺑﺎﺩ
ﻣﻠﮑﺎﻥ = ﻣﻠﮏ ﮐﻨﺪﯼ
ﻣﺸﮑﯿﻦ ﺷﻬﺮ = ﺧﯿﺎﻭ
ﻣﻤﺴﻨﯽ = ﻧﻮﺭﺁﺑﺎﺩ
ﻣﯿﺎﻧﻪ = ﻣﯿﺎﻧﺞ


ﻧﻮﺭ = ﺳﻮﻟﺪﻩ
ﻧﻬﺒﻨﺪﺍﻥ = ﺷﻮﺳﻒ

نیریز=نیزه ریز(سلاح خانه کوروش کبیر)محل ساخت نیزه
ﻧﯿﮑﺸﻬﺮ = ﻗﺼﺮ ﻗﻨﺪ


ﻧﻮﺷﻬﺮ = ﺧﻮﺍچک


ﻫﺸﺘﺮﻭﺩ = ﺁﺫﺭﺍﻥ
ﻫﻤﺪﺍﻥ = ﻫﮑﻤﺘﺎﻧﻪ - ﺍﮐﺒﺎﺗﺎﻥ
ﻫﺎﺩﯼ ﺷﻬﺮ = ﻋﻠﻤﺪﺍﺭ ﮔرگر
ﻫﺸﺘﭙﺮ = ﺍﻣﯿﺮﺁﺑﺎﺩ ﺩﺍﻣﻐﺎﻥ
ﻫﻮﯾﺰﻩ = ﺣﺬﯾﺮﻩ


ﯾﺎﺳﻮﺝ = ﺗﻞ ﺧﺴﺮﻭ
ﯾﺰﺩ = ایساتیس،گت


زابل=سگست

گذرنامه ایرانی در دوره قاجار


تصویر زیر، صفحه اول یک گذرنامه در دوره قاجار را نشان می‌دهد.

 فردانیوز این عکس را منتشر کرده است.

حرمسرای هخامنشی!


این گل نوشته ها نشان می دهد که زنان رده بالای دربار مسافرت می کرده اند و جیره خاص این مسافرت ها را دریافت می کرده اند؛ بنابراین محدود به حرمسرا نبوده اند. (بریان 1996: 296)



منابع مورخ برای ترسیم سیمای حرمسرای هخامنشی به دو دسته منابع بیرونی، شامل منابع یونانی و عبری‌زبان و منابع درونی شامل اسناد به دست آمده از بایگانی‌های قلب امپراتوری پارسی تقسیم می‌شوند.


منابع بیرونی، تصویری منسجم و یکپارچه و به ظاهر بی‌عیب و نقص ارائه می‌دهند، اما باید دید این تصویر تا چه حد می‌تواند در برابر اسناد درونی مقاومت کند؟

کتاب استر و منابع یونانی، فضای دربار هخامنشی را این گونه بازسازی می کنند که زنان به دور از مردان و در ساختمان یا ساختمان هایی جداگانه زندگی می کرد ه اند.(بریان ۱۹۹۶: ۲۹۵)


هرودوت هنگامی که درباره چگونگی آشکار شدن راز هویت سازی گئومات مغ (نک صفایی ۱۳۹۰:۵) توضیح می دهد؛ از زندگی جداگانه همسران کمبوجیه که اینک در اختیار گئومات هستند، یاد می کند.

در این میان، دختر یکی از همدستان داریوش، با پدرش به وسیله پیک مکاتبه می کند و گویا پدر او که از اشراف بوده، حق ورود به ساختمان ویژه زنان شاه را نداشته است (هرودوت، کتاب سوم، بند ۶۸ ـ ۶۹)

همین مورخ، در جاهایی دیگر نیز به زندگی جداگانه زنان اشاره کرده است (هرودوت، کتاب سوم، بند ۱۳۰ و کتاب یکم، بند ۱۳۶)


پلوتارک نیز مشخصا بیان می کند که زنان دربار در انزوا و به دور از چشم مردان زندگی می کرده اند. (تمیستوکلس، ۲۶، ۵) البته افراد مورد اطمینان می توانسته اند به حرمسرا رفت و آمد کنند. برای نمونه می دانیم که مردخای برای اطمینان از سلامتی استر، همواره به حرمسرا رفت و آمد می کرده است. (کتاب استر، باب ۲، آیه ۱۱) پی یر بریان، معتمدان شاه را که امور مربوط به حرمسرا را رتق و فتق می کردند، خواجه نامیده و پژوهش مفصلی درباره آنها انجام داده است. (بریان ۱۹۹۶: ۲۷۹-۲۸۸)


آنچه به اختصار گفته شد، تصویری بود که منابع بیرونی و دور از مرکز، درباره چگونگی زیستن زنان هخامنشی و مساله حرمسرا بازتاب داده اند، اما لازم است که این تصویر با منابع و اسناد مرکز سنجیده شوند. این اسناد چیستند و چه ماهیتی دارند؟

در کاوش های باستان شناختی در تخت جمشید به سرپرستی ارنست هرتسفلد در سال های ۱۹۳۴ـ۱۹۳۳، مجموعه ای نزدیک به ۳۰ هزار لوح گلی از بخش شمال شرقی سکوی تخت جمشید به دست آمد. (رزمجو ۲۰۰۴: ۱۰۳) متن این الواح به عیلامی و متعلق به سال های ۵۰۹ تا ۴۹۴ پیش از میلاد، یعنی از سال سیزدهم تا بیست و هشتم سلطنت داریوش. (هلوک ۱۹۶۹: ۱) این الواح از آن جهت که مربوط به امور روزمره هستند؛ می توانند حقیقت های جاری در دربار را به مورخ نشان دهند.

این گل نوشته ها نشان می دهد که زنان رده بالای دربار مسافرت می کرده اند و جیره خاص این مسافرت ها را دریافت می کرده اند؛ بنابراین محدود به حرمسرا نبوده اند. (بریان ۱۹۹۶: ۲۹۶)

«۳۶ بار [بار=واحد اندازه گیری] آرد، همسر مردونیه، دختر شاه جیره دریافت کرد. روزانه ۹ بار (یک جیره) در کوردوشوم، (یک جیره) در بسیتمه، (۲ جیره) در لیدومه دریافت کرد. او سندی مهر شده از سوی شاه را حمل کرد. سال بیست و سوم، ماه دوازدهم» این سند نشان می دهد که یک شاهزاده خانم مشغول سفر بوده و در طول راه، در ایستگاه هایی، جیره دریافت کرده است.

علاوه بر این، می دانیم که نشان دادن زنان روی مهرها رایج بوده است. بر یک مهر استوانه ای که مربوط به سده پنجم (پ.م) است، زنی روی تخت سلطنتی نقش شده است که لباس پارسی به تن دارد. همچنین می توان به مهر ۷۷ از الواح باروی تخت جمشید و یک دیوار آویز تزئینی که چهار زن را در دو طرف عودسوزی نشان می دهد و متعلق به سده چهارم پیش از میلاد است، اشاره کرد.

این مدارک نشان می دهد که به تصویر کشیده شدن زنان چه اشراف و چه معمولی برخلاف روایات یونانی، ممنوعیتی نداشته است. (بروسیوس ۱۹۹۶: ۸۶-۸۷)

به نظر می رسد که آداب و رسوم پارسی و همین طور سنت های بومی منابع بیرونی به نحوی در کنار یکدیگر باعث تصویر شدن زنان هخامنشی به صورت محبوسانی در حرمسرا شده است. این تصویر چنان قوی بود که یک کاخ هخامنشی را کاوشگران، حرمسرا خواندند. (اشمیت ۱۹۵۱: ۲۵۵) صرف نظر از دلیل هایی که برای این نامگذاری می آورند. (شهبازی ۱۳۸۹: ۱۶۸) به نظر می رسد، این نامی که باستان شناسان بر کاخ گذاشته اند کاملا تحت تاثیر سنت های تاریخ نگاری یونانی بوده است.

با کشف گل نوشته های باروی تخت جمشید که اسنادی روزانه هستند و حقایق را از چشم اندازی درونی نشان می دهند؛ می توان تصویرهای بیرونی را به زیر سوال برد. (بروسیوس ۱۹۹۶) زنان نه فقط در ساختمانی بسته به نام «حرمسرا» محدود نبوده اند، بلکه اسنادی مانند PF 1835 نشان می دهند که دارای املاک مستقلی بوده اند که اداره آن نیز به عهده خود ایشان بوده است. (هلوک ۱۹۶۹: ۵۰۴)

یزدان صفایی / جام​جم