مرجع معرفی شهرستان  توریستی چالوس

مرجع معرفی شهرستان توریستی چالوس

معرفی جاذبه های دیدنی تاریخی شهر های چالوس ، نوشهر ، کلاردشت ، کجور ، مرزن آباد ، نمک آبرود ، کلارآباد ، متل قو ، رامسر
مرجع معرفی شهرستان  توریستی چالوس

مرجع معرفی شهرستان توریستی چالوس

معرفی جاذبه های دیدنی تاریخی شهر های چالوس ، نوشهر ، کلاردشت ، کجور ، مرزن آباد ، نمک آبرود ، کلارآباد ، متل قو ، رامسر

موسیقی مازنی




موسیقی مازندرانی


درآمد

پیش از کندو کاو در موسیقی مازندران ،ارائه تصویری عمومی از ریشه های آن ضروری است، موسیقی این دیار، در زندگی چوپانان، گالشها، چاربیداران و کشاورزان ریشه دارد.گالشانی که بر دامنه ها و دره ها با دام نجوا میکنند و زندگی آنها در پهنه ی جنگلها و دامنه ها میگذرد، گاه از فاصله ی یک تلار تا محلی نسبتآ دور را برای ایجاد ارتباط با آوازی بلند پر میکنند و گاه گاوها وگوساله ها را که هرکدام اسمی دارند با آواز می خوانند. اینگونه زندگی، زمینه ساز موسیقی ویژه خود میباشد. شیوه ی زندگی چوپانان که با گوسفندان دامنه ها را گذر کرده و همدم و همزبان دام و صحرا میشوند و با صداهایی ویژه گوسفندان را به سویی میرانند، خود زمینه ساز موسیقی ویژه ای میگردند. 

 

چاربیداران که بر اسب نشسته وبر پهنه کوه و جنگل آواز میخوانند تا راه دراز را کوتاه نمایند و ناهمواری راهی که به تکان و لرزش اسب می انجامد و بر وضعیت صوتی آوازخوان تآثیر میگذارد، کشاورزانی که در شالیزار و کشتزار خشکه تا بلوغ گندم و برنج ، لحن به لحن میخوانند و می سرایند، همه و همه در ویرایش و ساختار موسیقی مازندران سهم دارند.

بدینگونه موسیقی مازندران با نقش و نگار خود در طبیعت و جان مردم این دیار نفس میکشد.چنین است سرشت و سرنوشت موسیقی مردمی که با ویژگی های خاص تاریخی و اقلیمی خود در پهنه ی کار و زندگی، در وجین و شالیکاری، در دیم و جالیزبانی و در شب پایی و،اویاری، زیستن را تجربه میکنند یادگاری که از گذشته به ما رسیده نغمه ها و نواهایی است که از دره به دره، کوه به کوه و ده به ده برآمده و اکنون درحال فراموشی است چرا که گونه های زیست انسانی و زمینه های زندگی چوپانی، گالشی و کشاورزی سنتی درخودمانده، درحال دگر گونی است. لذا بر ماست که حافظ دست آوردهای فرهنگی و اقلیمی خود باشیم که ریشه اش در آبشخور فرهنگ ملی ماست و از دیرباز تا کنون در خاک کهن ایران بالیده است.

بازمانده ی آواها و نواهای این مردم می گوید که زندگی او در کوه، دره، جنگل و جلگه چگونه گذشته است.خشونت و زبری صدا، تحریرهای ویژه و افت و خیزهای ناگهانی نغمه ها و نواها، اوضاع اقلیمی او را نشان میدهد.بدینسان موسیقی به همراه تحول پدیده های طبیعی واجتماعی، نقش ونگارهای طبیعت و روند پیچیده ی جامعه شکل گرفته و ساختاری امروزی یافت. این موسیقی در اینجا و آنجا، هنگام استراحت ، درتنهایی، درشب نشینی ها و محفلها به همان شیوه خوانده میشود، انگار چاربیداری بر اسب ، راهی دراز و پرفراز و نشیب را میپیماید، انگار گالشی در پهنه ی خشن کوهستان و دره های آن میگذرد. اینگونه است که این پدیده تا بدین جا پیش آمده و تکامل یافته است، نشانه های باستانی بر آن پیداست و وضعیت اقلیمی و زیستی هم سان، آواها و نواهایی همانند پدید آورده است.


نام گذاری در موسیقی مازندران

چگونگی نام گذاری در موسیقی بخش مرکزی (میانه)

در این مناطق نامگذاری قطعات و نواهای چوپانی که با للِه وا نواخته میشود، برخاسته از متن شرایط زندگی کهن شبانی است.

مثل مش حال، دنباله ی مش حال، کردحال، کمرسری، که خود واژه ها به ساده ترین شکلی بیان کننده مفهوم خود می باشند.

نام گذاری در این مناطق بسیار ساده و روان بوده و در واقع تصویربرداریِ آن چیزی است که میبینند.

به عنوان نمونه (مش حال) یعنی حالت و راه و رفتار میش، کرد حال یعنی حال و ادای چوپان یا کمرسری که تعلق مکان را بیان میکند. در واقع این نوع نامگذاری ،شبیه حروف تصویری و خط هیروگلیف است که مثلآ برای بیان واژه خانه یا پرنده شکل آن را می کشیدند.

این گونه نام گذاری معمولآ بر دو مبنا استوار می باشد:

الف- برداشت واقعی و تقلید از موجودات و پدیده های پیرامون، مانند (مش حال،چرا حال،شترحال،کردحال) در اینجا واژه حال مفاهیمی چون تقلید کردن و ادا درآوردن، شبیه سازی تجسم واقعیت و نشان دادن چگونگی موقعیت موضوع را دربر میگیرد.

ب- منسوب کردن به جا و مکان، که عمومآ با واژه سری صورت می پذیرد مانند تریکه سری، کمرسری که هر کدام موقعیت مکانی مورد نظر را نشان میدهد. باری نام گذاری به این شیوه ، قدمت و بدویت این موسیقی را می نمایاند.

البته عناوینی چون، کتولی و "امیری" نیز که با یاء نسبت به مکان یا شخص اتصال می یابند، قدمت و کهنگی ویژه دارند.

عناوین ترانه ها هم از شروع شعر، گوشواره یا ترجیع بند آن گرفته میشود، مانند (لیلا خانم، گلی جان، طیبه جان، بانو جان) که از عناوین آنان معمولاً به کلیت مضامین درونی شان می توان پی برد.

شایان ذکر است که در این منطقه ترانه هایی که خطابشان به نام مشخصی از معشوقه می باشد،(مانند گلی جان، طیبه جان و ...) کیجاجان نامیده می شود.


چگونگی نامگذاری در موسیقی شرق مازندران

جهت نامگذاری در این مناطق معمولآ از پسوند هایی همچون حال و سری استفاده نمی شود. نام ترانه ها عمومآ از گوشواره ی اشعار ترانه ها مثل لیلا خانم و یا ترجیع بند آن مانند چادر دار،آی چادر دار گرفته میشود. البته بعضی از مناطق شرق همانند روستای الوارِِ کردکوی به ترانه، رز مقوم هم میگویند.


چگونگی بامگذاری در موسیقی غرب مازندران

در این مناطق به جای نامگذاری قطعات به جای واژه "حال" از واژه "سری" استفاده می شود.مانند «ولگه سری» همچنین به جای نام کیجاجان که در بخش مرکزی به ترانه گفته میشود در این منطقه کیجا جانک گویند. درضمن طالبای بخش مرکزی در این منطقه به طالبک تغییر میکند.

 

جغرافیای موسیقایی مازندران


موسیقی مازندران را نیز مانند پهنه ی جغرافیایی آن که همچون نوار باریکی در کناره ی

دریاچه ی خزر کشیده شده است، میتوان به سه منطقه ی شرق،میانه و غرب تقسیم نمود.


شرق: بخش جلگه ای آن از ساری تا روستاهای اطراف گرگان(غیراز مناطق ترکمن نشین) و بخش کوهستانی آن از چهار دانگه ی ساری تا ارتفاعات شاهکوه و دامنه های آن ادامه میابد.

میانه: بخش جلگه ای آن توابع ساری،قائمشهر،جویبار،بابل،بابلسر،آمل،نور و حوالی آن را دربر میگیردو بخش کوهستانی و کوهپایه های آن شامل دودانگه ی ساری،بیشه سر قائمشهر،سوادکوه، بندپی، چلاو و لاریجانات و ارتفاعات نور و دامنه های آن میباشد.

غرب: بخش جلگه ای (قشلاق) از رویان تا تنکابن را شامل میشود و بخش کوهستانی از ارتفاعات رویان و دامنه های آن تا منطقه ی کلارستاق چالوس و ارتفاعات تنکابن و دامنه های آن ادامه میابد.

موسیقی مازندران ریشه در زندگی چوپانان،گالش ها ، چاربیداران و کشاورزان دارد.این نغمه ها و نواها که از گذشته به ما به یادگار رسیده، از این جا و آنجا، هنگام استراحت، در تنهایی و در مراسم های سنتی (شب نشینی ها،عروسی ها و...) از کار دامی(چاربیداری، چوپانی و کشاورزی) برخاسته است.

البته تآکید میگردد که این مرزها تقریبی است و پیش از آنکه یک خط خشک مرزی باشد سایه روشنی است که حدود را مشخص میکند.درواقع این تقسیم بندی در چهار چوب کلی موسیقی مازندران بوده،مرکز اصلی و کناره های آن را نشان میدهد وهدف از آن یافتن اصول و معیارهای کلی است به همین جهت اگر گاه تآثیر موسیقی شرق و غرب و مرکز بر یکدیگر دیده میشود،گواه نادرستی این کلیت نیست، چرا که زندگی درطول تاریخ همواره جریان داشته است ومردمان در اختلاط و امتزاج و آمد و شد بوده اند،دربازارها در مبادله ی کالا ،در آمد و رفت میان کوهها و دشتها،ییلاق و قشلاق دامداران،مجالس سوگ و شور،جابجایی جمعیت به هرشکل اعم از کوچهای اجباری یا اختیاری و... این امر خود از یک سو موجب حرکت فرهنگ و هنر و پویایی آن و ازسوی دیگر موجب وحدت و همرنگی و کلیت موسیقی مازندران گشته است و چنین است که موسیقی این دیار، مجموعآ پیکره ی یکپارچه ای را تشکیل میدهد.

موسیقی مازندران- چه در بخش آوازی چه در بخش سازی-دارای مشخصه ساختاری است،منظور یکسری ازعناصر موسیقی مانند تزیین ـ و در بعضی از موارد،فواصل،ریتم،نوع صدادهی یا سونوریته ،وزن،وسعت و چگونگی تحرک،مکث و ایست ملودی است که این ها ویژگیهای خاص موسیقی مازندران را دارند و تشکیل دهنده ی پایه های ساختار این موسیقی میباشد. این ویژگی ها، عینآ در موسیقی مناطق دیگر ایران وجود ندارد.


نگاهی به موسیقی کوهستان و دامنه ها(میانه)

موسیقی ای که از بخش میانه مازندران برخاسته دارای مختصات ساختاری و متناسب با خصائل و خلق و خوی انسانهای بومی این منطقه می باشد.وضعیت برخی از عناصر در موسیقی مازندران مثل ریتم ، نوع صدادهی ساز، کیفیت آوای انسان،چگونگی حرکت و فضای مورد تحرک ملودی و ایست های آن و تزئین و نوع تلفیق و کلام با موسیقی دارای خصلت بومی هستند. این موسیقی از نظر ویژگیهای ملودی(مایگی آن) به گونه ای است که میتوان آنرا با دستگاه شور ردیف موسیقی سنتی ایران مقایسه کرد. للِه وا که ساز بومی مازندران است در سراسر این دیار رواج دارد: اما در کوهستانها و دامنه ها رواج بیشتری میابد در واقع نبض موسیقی مازندران در ارتفاعات و دامنه های بخش مرکزی مازندران (میانه) میتپد. در این منطقه آواها و نغمه ها کهن تر و بکرتر و موضوعات آن بدوی-تر و همخوان تر با زندگی شبانی میباشد. آواها و نواهایی که در این منطقه رایج میباشند از این قرارند:


قسمت اول آوازی: امیری،طالبا،کتولی با قسمتهای آن،کیجاجان(ترانه ها)،صنم یا حقانی ،نجما و مجموعه های داستانی دیگر،نواجش(نوازش کودکان،لالایی) سوت خوانی،نوروزخوانی.

قسمت دوم سازی(که درواقع با للِه وا نواخته می شوند): چپون حال،غریبه حال یا غریبی،مش حال،دنباله مش حال،تک سری،کمرسری،عباس خونی،گله ره بردن،شترحال،سماحال،پرجایی حال،خارک حال،بازی حال،چراغ حال،زاری حال.

قسمت سوم قطعات سازی(که مربوط یه سرناست): دراطراف ساری رایج میباشد.سرنوازی یا پیش نوازی یا پیش نمازی،کتولی،یک چوبه،ترکمونی،سه چوبه(معروف به دو چوبه هم هست)ریز و واریز(گوارگه)،مشقی،دوچوبه (معروف به کابلی)،جلوداری،روونی،شر وشور.

البته ترتیب اجرای آنها دربعضی مواقع متفاوت است و جلوداری و رونی در دیگر مناطق مانند اطراف قائمشهر،بابل و آمل نیز متداول میباشد.ناگفته نماند برخی از این قطعات نام برده مثل سرنوازی،یک چوبه،ترکمونی،سه چوبه(معروف به دو چوبه)ریز و واریز و شر و شور مجموعه قطعاتی است به نام کابلی که از نظر ریتم با ویژگیهای موسیقی مازندران همخوانی زیادی ندارند.


نگاهی به موسیقی شرق مازندران

وضعیت موسیقی این منطقه درشکل عام خودش همان موسیقی مرکزی (میانه) است اما در وضعیت خاص خود با موسیقی مرکزی مقداری تفاوت دارد،این تفاوتها از این قرارند:

1- امیری یا تبری که در روستاهای لترگاز،باداب سر،هزار جریب بهشهر و دیگر مناطق آن خوانده می شود، بدین گونه است که تحرک ملودی از درجه سوم شاهد شروع ونهایتآ در یک پنجم پایین تر از نت شاهد با تغییر تُنال (لحن) فرود و خاتمه می یابد. درصورتی که تحرک ملودی در امیری بخش مرکزی مازندران یک اکتاو پایین تر از شاهد تحرک داشته و بدون تغییر تنالیته فرود و خاتمه میابد. بنابر این تفاوت امیری شرقی و امیری میانه در چگونگی فرود و اختتام ملودی است که اولی با دو فضای تنال و دومی با یک فضای تنال تحرک می پذیرد.

2- تفاوت موسیقی شرق مازندران با مرکز آن کیفیت صوتی خوانندگان، نوع تحریر و تزیینات آوازی و سازی می باشد.بطور نمونه در موسیقی شرق تحریر و تزیین آواها بیشتر به صورت غلت (لغزش) و تکیه های منقطع معمول میباشد و از ناحیه میانی حنجره و چرخش دهان، حرکت و به هم خوردن دو لب بر میخیزد، درصورتیکه در موسیقی بخش مرکزی نوع تحریر و تزیین آواها به گونه ایست که ایجاد غلت و تحریر با تکیه متصل از حنجره بر میخیزد.

3- تفاوت در عملکرد سربند سرونگ (سربند:منظور ابتدا یا قبل از شروع کلام است،سرونگ:آغاز ونگ،ونگ به معنای بانگ می باشد.)یا سربانگ در موسیقی مرکزی و شرق مازندران. سربند یا در موسیقی بخش مرکزی و همچنین در شروع امیری قبل از کلام برای مشخص کردن فضای سوتی به صورت خیلی کوتاه (آی، های و گته) و خلاصه کاربرد دارد و در قسمت شرق ضمن مشخص کردن موقعیت فضای صوتی هر آهنگ معمولآ در ابتدای بند و شروع هر قطعه ونیز در وصل قطعات مختلف که دارای مایگی مختلف هستند به شکل گذر به مایه های گوناگون به کار میرود و برای ایجاد تنوع و جلوگیری از یکنواختی یک آهنگ در لابلای تکرار ملودی استفاده میشود در تغییر ریتم هم نقش موثری دارد. سربند همچنین وضعیت ثابتی نداشته و در بعضی مواقع خیلی کوتاه به صورت یک نت کشیده و بعضی وقت ها نیز حالتهای ملودی را به خود میگیرد و معمولآ در اوج هر قطعه قرار دارد.

آنچه در مرکز رایج هست و همچنین در شرق مازندران نیز کاربرد دارد،امیری،طالبا،صنم یا حقانی،نجما،کتولی،ترانه ها و منظومه های داستانی می باشد.

مواردی که اشاره گردید به معنای عام کلمه دارای ویژگی موسیقی مازندران هستند اما با تفاوتهای خاص منطقه ای. این تفاوت ها ریشه در شرایط اقلیمی، چگونگی فعل و انفعالات اجتماعی و تآثیر پذیری از موسیقی مجاور دارد.


نگاهی کوتاه به موسیقی غرب مازندران

در امیری،طالبک و ولگه سری که در روستاهای نوکرس،الیت،دلیر و مرزن آباد از منطقه ی کلارستاق نوشهر رایج است وضعیتی وجود دارد که همچون لهجه اهالی این دیار حالتی میانه و بینابینی از مازندران و گیلان می باشد که وجه غالب آن مازندرانی است. امیری یا (توری) که در این منطقه رایج است یک گوشواره یا یک دنباله نسبت به امیری بخش میانه اضافه دارد. در واقع این گوشواره همان کتولی ضربی قسمت مرکزی است که بر کتولی غرب به عنوان دنباله ی آن اضافه شده. آواهای رایج در این منطقه که ویژگی موسیقی مازندران را دارا میباشند عبارتند ار: امیری،طالبک،نجما،ولگه سری،کیجاجانک و نوروزخوانی که ولگه سری درواقع ترکیب شده از امیری و کتولی و معنی لغوی آن «ولگ» به معنای برگ و سری که همان تعلق مکانی و در مجموع جایی است که جنگل به کوه ختم می شود.

موسیقی سرحدی

دیگر موسیقی رایج در مازندران آن دسته از موسیقی هستند که همراه با مهاجرت های قومی، جمعیت و گروههای اجتماعی از دیگر نقاط ایران به مازندران و در جلگه ها،حاشیه ها و مناطق سرحدی آن اسکان یافتند،به وجود آمدند. همچنین این دسته از موسیقی در اثر جابجایی جمعیت از مازندران به مناطق مجاور و همجواری با موسیقی دیگر مناطق غیر مازندرانی به وجود آمده و بر موسیقی مازندران اضافه شدند و تآثیر زیادی بر آن گذاشته اند و خود نیز متآثر گشته اند. اما برخلاف نجما،صنم و ... در موسیقی مازندران بطور کامل حل نشده بلکه با گذشت زمان با حفظ هویت خودشان همچنان مستقل در کنار موسیقی مازندران قرار گرفتند. این موسیقی در نام گذاری موسیقی مازندران در سرحد جنوب، سرکبیری (سر کویری) هم نامیده میشود. همچنین بخشی از قطعات و ترانه ها با ویژگی موسیقی مازندرانی چندان همخوانی ندارند که به آن کنار شهری نیز مینامند. مانند: «باجی من غریبم» و «اینور لاله سو بی،انور لمپاسو یی» و قسمت هایی که در ادامه هرایی اجرا میشود و...

موسیقی مربوط به سرحد شرق و غرب مازندران اگر به موسیقی سرحدی نامیده گردد زیاد غیرمعقول نیست. آواها و نجواهای مربوط به این بخش عبارتند از: هرایی(هرایی به روایتی از چهارده شاخه و در سه سبک خوانده می شود:الف)هرایی که در علی آباد کتول رایج می باشد به عنوان موسیقی سرحدی تلقی می شود بدلیل اینکه موسیقی علی آباد کتول به طور مشخص تشکیل می شود از موسیقی ترکمن و خراسان و با ترکیب ضعیفی از مازندران ب)هرایی به شیوه نظام شکارچیان(در قصبه نوذر آباد نکا و در روستای چماز تپه ج)هرایی به شیوه محمد مهدی عباسی نوذری(نوذر آباد زاغمرز))، صنم جان، هشت بندی، یار خدیجه، شترناز(علی آبادکتول) ورساقی،ترکمونی(شرق مازندران) یار گله کانه،سحرناز، گل آقا، کرچال و آوازهای سرکویری (جنوب) یک چوبه، دو چوبه، سه چوبه، ریز و واریز یا گوارگه، شرو شرور(مربوط به موسیقی اطراف ساری) کشتی مقوم، چوبی مقوم(در روستاهای غرب) و دهها قطعه دیگر. در جمع بندی کلی این بخش باید گفت در موسیقی مازندران از نظر مایگی فقط به مایه شور بسنده نمیشود بلکه متعلقات آن مثل دشتی،بیات ترک،افشاری و مایه های دیگر مثل نوا، چهارگاه، شوشتری و اصفهان نیز بر مایه موسیقی مازندران اضافه شده اند.

در آخر موسیقی سرحدی را میتوان پل ارتباطی موسیقی های مناطق ایران دانست.

موسیقی گوداری

گودارها اساسآ قومی مهاجر بوده و بنابر شواهد تاریخی از زمانهای بسیار دور، از هند برای خنیاگری و رامشگری به سرزمین ایران آورده شده اند. آیا این گودارها که درحال حاضر مجری بخشی از موسیقی مازندران هستند، همان گوسان پارتی نیستند؟ شواهد تاریخی چنین امری را تآیید میکند. (مری بویس در مقاله گوسان پارتی (برگردان بهزاد باشی)چنین می گوید:بنابر شواهد موجود می توان گوسان را هم یک اسم عام تعبیر کرد و هم یک نام خاص.پات کانف اولی را برگزیده است که بیگمان درست است،توضیح می دهد که این وا‍ژه احتمالا نوازنده معنی می دهد و در کلام کهن فارسی مهجور محسوب می شود.

سپس اچ.دبلیو.بیلی(H.W.Baily) مورد دیگری از این واژه را درباره زیر از مجمع التواریخ کشف کرد:

او (بهرام گور) همواره از احوال جهان خبر داشت و کس را هیچ رنج و ستوه نیافت،جز آنکه مردمان،بی رامشگر شراب خوردندی،پس بفرمود تا به ملک هند نامه نوشتند و از وی "گوسان" خواستند و گوسان به زبان پهلوی خنیاگر بود.پس از هندوان دوازده هزار مطرب بیامدند زن و مرد و "لوریان" که هنوز بجایند از نژاد ایشان اند و ایشان را ساز و چارپا داد تا رایگان پیش اندک مردم رامشی کنند.نقل از صفحات 31 و 32 دو گفتار درباره خنیاگری و موسیقی در ایران "مری بویس،هنری جورج فارمر" ترجمه بهزاد باشی- انتشارات آگاه،چاپ اول،زمستان 1368.)

گودارها به دلیل عدم تعصب و نداشتن ارق خاص مازندرانی راحت تر جذب موسیقی مجاور بخصوص ترکمن و خراسان شده و تحت تآثیر آن قرار گرفتند. آنان برگرفته هایی از موسیقی مجاور را با موسیقی مازندران در آمیختند، حاصل این جابجایی و درهم آمیختگی منتج به بخشی از موسیقی ای گردید که تحت عنوان موسیقی گوداری معروف گردید. از همین روست که دوتار نوازی و هرایی و کنار شهری در بین آنها بیشتر متداول بوده. البته درآمیختگی آوای هرایی که در اطراف نکا تا کردکوی رایج میباشد با موسیقی مازندران، بیشتر از هرایی رایج در منطقه ی علی آباد کتول است.


بررسی موضوعی در موسیقی مازندران

از آنجایی که هر نغمه و نوایی از نظر موضوع جایگاه ویژه ای در موسیقی اقلیمی دارد، میتوان سیمای دقیق تری از آن ارائه نمود. بدین ترتیب نظر اجمالی به موضوعات موسیقی مازندران خالی از فایده نخواهد بود.

موسیقی آوازی، بخش لحن ها

1.نام: امیری

وجه تسمیه، امیری( توری یا تبری )منسوب به امیر پازواری شاعر معروف محلی سرای مازندران است که گویا در زمان صفویه می زیسته و پس از امیر هر که به سبک و سیاق او شعر گفت به امیری شهرت یافته است.

موضوع، مضامین اشعار آن فلسفی،اخلاقی،اجتماعی و گاهی عاشقانه بوده و در چهارچوب موسیقی حکیمانه جای دارد.

کاربرد، در مجالس و محافل جدی و سنگین و در عروسی ها و در قسمتی که آدمهای سالمند و جا افتاده تر نشسته اند، خوانده میشود.

مخاطبان «امیری» معمولآ کهنسال و مخاطبان کتولی و کیجاجان یا کیجاجانک جوانان هستند. این قضایا ریشه ای بسیار کهن دارد. اشاره ای به باب 36 (در آیین و رسم خنیاگری) از کتاب قابوسنامه تآلیف عنصرالمعانی کیکاووس ابن اسکندر که در حدود 1000 سال پیش نگاشته شده است، جالب توجه خواهد بود:

«چون به سراکاری شوی روی گرفته مباش» و (همه راههای گران مزن و نیز) همه راه ها(ی) سبک نزن که همه از یک نوع زدن شرط نبود که آدمی همه از یک طبع نباشد. همچنان که همه خلق مختلفند(خلق نیز مختلف است) و از این سبب استادان اهل ملاهی این صناعت را ترتیبی نهادند. اول دستان خسروانی زنند و آن از بهر مجلس ملوک ساختند.بعد از آن طریق ها به وزن کم از آن بنهادند چنانکه بدو سرود توان گفت و آن را راه نام کردند و آن راهی که طبع پیران و خداوندان جد نزدیک بود. سپس این راه را گران از بهر این قوم ساختند. پس چون این قوم را دیدند که خلق همه پیرو اهل جد نباشند گفتند: از بهر پیران طریقی نهادیم از بهر جوانان نیز طریقی نهیم. پس بجستند شعرهایی که به وزن سبکتر بود بروی راه های سبک ساختند و خفیف نام کردند تا پس از این هر راهی گران از این خفیفی بزنند و بگویند تا در نوبتی مطربی هم پیران را و هم جوانان را نصیب بود. پس کودکان و زنان لطیف طبع تر باشند، بی بهره ماندند تا آنگه که ترانه گفتند و پدیدار آمد آنکه این ترانه را نصیب این قوم کردند تا این قوم نیز راحت یابند از این لذت، از آنچه اندر وزن ها هیچ وزنی لطیف تر از ترانه نیست.

گزیده قابوسنامه، ص 232-33

توضیحات دیگر، به هنگام اجرا، به جهت تنوع مضمون و تفاوت سیلاب کلمات، برای تلفیق درست شعر و موسیقی و دقت در بیان مفاهیم،ملودی آن جابجا تغییراتی جزیی می یابد، به نحوی که قانونمندی اصلی آن یعنی نقطه حرکت، ایستگاهها و جایگاه فرود آن حفظ گردد.

یادآوری،منظور از موسیقی آوازی به آن بخش از موسیقی گفته میشود که دارای کلام بوده و توسط خواننده اجرا میشود.آواز تبری یا توری قبل از امیر پازواری نیز وجود داشته است در این رابطه میتوان با بررسی اشعار مکتوب مازندرانی از سده ی چهارم از اشعار مست مرد تا دوران امیر پازواری به این نتیجه رسید.


2- نام: طالبا یا طالب طالبک در منطقه غرب مازندران.

وجه تسمیه، اشعار این منظومه بلند داستانی، منسوب به "ستی النساء" خواهر شاعر نامدار سبک هندی "طالب آملی" است که گویا آن را در فراق برادر سروده است. طالب در قرن دهم و یازدهم میزیسته، به هند سفر میکند، و ملک الشعرای دربار جهانگیر امپراطور هند می شود.

موضوع، مضمون اشعار آن در مورد عشق طالب و زهره است که مسائلی دست به دست هم داده ، مانع رسیدن آنها به یکدیگر میشود.

کاربرد، معمولآ به دنبال امیری خوانده میشود، اگر چه سرگذشت طالبا و امیر در باور مردم کاملآ مستقل از هم میباشد با این همه از نظر موسیقایی مکمل همدیگر هستند. چرا که امیری دارای ریتمی آزاد و طالبا حالتی ریتمیک دارد.

توضیحات دیگر، فضای اشعار این منظومه در گذشت زمان تغییراتی یافته و به تناسب اوضاع هر ناحیه شکل خاصی پیدا کرده است. ضمنآ اشعار طالبا گنجینه ی فرهنگ و نحوه ی گذرای زندگی دامداری و حشم داری گذشته مازندران میباشد.


3.نام: حقانی یا صنم

وجه تسمیه،به دلیل درون مایه دینی که منظومه داستانی علشقانه حیدر بیک و صنم بر دارد بدین نام خوانده می شود.

موضوع،داستان حیدر بیک و صنم بر که رو به فراموشی است و آنچه که بصورت جسته و گریخته و به شکل افسانه وجود دارد از این قرار است: حیدربیک و صنم بر در دوران کودکی در مدرسه (مکتب) باهم آشنا میشوند و به هم دل می بازند. صنم بر خواهر شاه بود واز لحاظ کیش و آئین مسلمان نبود، ولی حیدربیک مسلمان بود و نظر کرده.

بعد از گذشت زمان، جنگی بین آنها در میگیرد که حیدربیک در یک جبهه با نقاب ظاهر میشود و صنم بر در جبهه مخالف. در میدان نبرد حیدربیک از دست صنم بر زخمی شدید بر میدارد و نقاب از چهره اش کنار میرود و صنم بر متوجه حیدر بیک می گردد. لذا مقداری از مروارید برای درمان درلباس او میگذارد. بعد از گذر زمان، خبر عروسی صنم بر به گوش حیدربیک میرسد.حیدر بیک به کشمیر میرسد و وارد منزل پیرزنی میگردد. از پیرزن میخواهد مقداری از مرواریدها را نزذ صنم بر ببرد. پیر زن این کار را میکند. وقتی عروس مرواریدها را میبیند با تعجب از پیرزن سراغ صاحب مرواریدها را میگیرد. پیرزن میگوید او در خانه ی من است. صنم بر از او می خواهد آن مرد را نزد او بیاورد. پیرزن حیدر بیک را در حالی که چادر بر سرش و نقاب بر چهره می زند نزد عروس میبرد. حیدر بیک وقتی در کنار عروس قرار میگیرد ، صنم بر او را میشناسد و به حیدربیک میگوید بیا باهم فرار کنیم و هردو باهم فرار می کنند.(نقل به مفهوم از میز محمد حسن طالبی)

کاربرد، در مراسم سنگین و شب نشینیهای افراد جاافتاده و مسن خوانده میشد. و در برخی مناطق هنوزهم اجرا میشود.

توضیحات دیگر، حقانی یا صنم در مناطق مختلف مازندران به اشکال متنوعی خوانده میشود که چهار چوبهای آن کمابیش به هم نزدیک است. ضمنآ گفتگوی بین حیدر و صنم بر به نقل از مسیب یعقوبی بصورت شعر و نظم بوده است.


4.نام:نجما و رعنا

وجه تسمیه،نام منظومه ی بلند و عاشقانه و داستان آن دارای ماجراهای جذاب و خیال انگیز و پرفراز و نشیب می باشد.

داستان نجما فارسی است و داستان آن در شیراز و کرمان میگذرد. این داستان به صورت کتابی با عنوان «سرگذشت نجما ولد میرنجم الدین ساکن ولایت شیراز» چاپ و منتشر شده است که نُه داستان پرکشش و جذاب دارد. این داستان درقالب نثر و نظم روایت شده است، با این همه روایت مازندرانی آن خیال انگیز است و رنگ و بوی کهن تری دارد.

موضوع، درباره ی عشق و فراق میان نجما و رعنا است.

کاربرد، خواننده همراه با نقالی آن را درجمع علاقه مندان میخواند و درهرجایی که مناسبت ایجاد کند مثل شب نشینی، مجالس پیرمردها درعروسی ها، خوانده میشود. البته در خلوت نیز با حذف نقالی خوانده می شود.

توضیحات دیگر، این مجالس درشب نشینی های دراز پاییزو زمستان بوده وگاهی بیش از دوساعت طول میکشید و شنوندگان را با شور و هیجان بدنبال خود میکشانیده است.


5.نام:کتولی یا کتلی یا لیلی جان یا دشتی حال

وجه تسمیه، طبق فرهنگ معین نام گاو خانگی است. کوه نشینان مازندران ساکنان دشت که کار دامداری را انجام نمی دهند کتول می نامند(به روایت خلیل طهماسبی در سنگچال آمل و همت صیادی نژاد از مرزن آباد). به اشیایی که همچنین در وضعیت عرضی یا افقی قرار می گیرند اصطلاحآ کتلی میگویند. و کوه و کُتَل به لهجه مازندرانی می شود بند کتل . کتل نام منطقه ای در شرق گرگان نیز می باشد.

موضوع،عاشقانه است و ویژه ی حال و هوای جوانان و با اشعار دوبیتی خوانده می شود و در عروسی همراه آن کله ونگ یا شواش (شادباش) سر میدهند.

کاربرد، در مجالس، اول یک نفر حرفه ای (خشخشوان) آن را میخواند وبعد همگانی شده و به هم جواب میدهند(گَلی به گَلی) و معمولآ پس از آن ترانه ای آرام یا شاد مطابق حال و هوای مجلس می خوانند.(به روایت مری بویس «در برخی متون خطی مانوی پارتی یک حرف حاشیه ای «پ» به طور متناوب (یک در میان)در کنار ابیات نوشته شده است که آن را نماینده پرواز گرفته اند و نشان دهنده ی آنتی فون سرایی (سؤال و جواب خوانی) است،اما پرواز یک خوانی که از فنون خنیاگران است بیشتر نشان دهنده ی خواندن نوبتی به عنوان روایت و مسابقه است تا دوخوانی» - دو گفتار درباره ی خنیاگری و موسیقی در ایران)

توضیحات دیگر، کتولی هنگام کار دسته جمعی در مزارع و شالیزارها هم خوانده می شود. و اگر به صورت انفرادی باشد دنباله ای بنام کل حال یا په بند یا عاشق لیلی دارد که گاهی حذف و به جای آن ترانه ای خواند می شود. در عروسیها هم به صورت مسابقه ازنظر تعداد "کتولی خوانی" رواج داشته است.

یادآوری میشود کخ کتولی را در غرب کجوری نیز مینامند.


6.نام:کیجا جان (ترانه)

وجه تسمیه،

معمولآ نام ترجیع بند یا گوشواره یا اولین کلمه ی شعر را برخورد دارد.

موضوع، عاشقانه است، ویژه جوانان و معمولآ حالتی ریتمیک دارد.

کاربرد، در مجالس جشن و سرور و هنگام کار دسته جمعی در مزارع و شالیزارها خوانده میشد و میشود.

توضیحات دیگر، ترانه ها را در قسمت شرق روستای الوار کردکوی "رزمقوم" در قسمت میانه "کیجاجان" و در غرب "کیجاجانک" میگویند. و معمولآ خطابی یه عنوان معشوقه است که نامش در پایان هر مصرع و بیت به عنوان گوشواره یا ترجیع بند پس از هر مصرع یا بیت می آید.


7.نام:هرایی

وجه تسمیه، زباد تند و از هرای باران همی تازند پنداری سواران هرا آوازی مهیب مانند آواز وحوش.(ویس و رامین فخرالدین گرگانی به اهتمام محمدجعفرمحجوب)

هرای یا هرا. بانگ و افغان و فریاد.(فرهنگ گویش خراسان بزرگ، امیر شالچی)

موضوع، عاشقانه

کاربرد، بیشتر در شرق استان خوانده می شود.


8.نام:ولگه سری

وجه تسمیه، جایی که جنگل به کوه میرسد.

موضوع، عاشقانه

کاربرد، در مجالس و محافل خوانده میشود.

توضیحات دیگر، ترکیبی از امیری و کتولی است و مخصوص کلارستاق (کوههای نوشهر) میباشد همچنین آوازی به نام فاطمه مقوم در آنجا وجود دارد که مربوط به شخصی به همین نام است که اکنون زنده است. وی ولگه سری را به طور خاصی گسترش داده و اجرا کرده است که درحال حاضر به نام خودش شهرت یافته است.


9. نام:گره سری

وجه تسمیه،گره یعنی گهواره و سر به معنای بالا و (ی) پسوند نسبت میباشد که درمجموع به معنای لالایی است.

موضوع،لالایی

کاربرد،لالایی

. نام:نواجش یا موری (مویه)

وجه تسمیه،همانگونه که از نامش پیداست هنگام ازدست دادن عزیزی نواجش یا مویه میکنند.

موضوع، سوگواری. در مراسم سوگواری برای درگذشته به صورت بداهه خوانی چه در موسیقی و چه در شعر خوانده می شود و صفات و سجایای متوفی و گاه رنج ها و شرایط زندگی اش از زبان بستگان(معمولآ زن) بیان میگردد.

کاربرد، در مراسم عزا.


11. نام:نوازش کودکان

وجه تسمیه،نوازش کودکان. جهت تحبیب و ناز و نوازش کردن به کودکان بکار میرود.

موضوع، مهرورزی به کودکان

کاربرد، در تشویق جست و خیز کودک میباشد. شعر موسیقی نوازش فی البداهه و وزن آن غیرثابت است و هرکس بنا به تناسب حال و هوای خود می سراید و می خواند. تنها مسئله همخوانی آهنگ با مضمون است که طبعآ در نوازش کودکان ریتمی شاد دارد و در سوگواری و یا در لالایی آرام و نرم است.


12.نام:سوت یا سوت خوانی

وجه تسمیه،سرود

در رثای شخصیتهای نامدار بومی است که کارنمایان و دلاوری و رشادتی کرده اند و در خاطره تاریخی مردم جای گرفته و به فولکلور پیوسته اند.

کاربرد، بیشتر در شب نشینی ها و محافل دوستانه ایجاد شور و حال خوانده می شود.

توضیحات دیگر، سود از نظر معنا باید همان سرور باشد که مفهومی حماسی و ملی دارد. سوت های مازندران اغلب مفاهیمی حماسی و ملی دارند. مثل سوت مشتی و هژبر. مری بویس در این باره مینویسد: گوش دادن به خنیاگری پهلوانی هم شادی آفرین بوده و هم الهام بخش. در روزگار اساطیری زال را می بینیم که به رستم میگوید او برای جنگیدن بس جوان است و باید اوقات خودش را به گوش دادن بزم و گوش دادن به موسیقی قهرمانی بگذراند.و کمی بعد در شعر آنگاه که بهرام چوبینه در شب نبرد احساس میکند روحیه اش متزلزل است، خنیاگری را فرا می خواند تا برای او از هفت خوان اسفندیار و دستاوردهای او در پای روبین دژ، شعر قهرمانی بخواند.

(دو گفتار درباره ی خنیاگری و موسیقی در ایران)


13.نام:نوروزخوانی

وجه تسمیه:دراواخر اسفندماه به خاطر نزدیکی عید نوروز وبشارت آمدن آن، بدین نام خوانده می شود.

موضوع، توصیف بهار است. و شامل دو بخش که اشعار آن در بخش اول تقریبآ ثابت و در بخش دوم فی البداهه می باشد.

کاربرد، مژده دادن به مردم به خاطر نزدیکی فصل بهار و عید نوروز از طرف نوروز خوان.

توضیحات دیگر، نوروز خوانی بسیار قدیمی بوده و ریشه ای باستانی دارد. موسیقی آن شامل دو بخش و ملودی و

مایگی آن در مناطق مختلف با هم همسان نیستند. تنها در وزن است که در مناطق مختلف به هم نزدیکی بیشتری دارند.


14. تعزیه خوانی

وجه تسمیه، عزاداری و روضه خوانی

موضوع، بازتاب زندگی ائمه اطهار- از طریق شبیه خوانی نمایشی.

کاربرد، در جمع علاقمندان و مناسبتهای سوگواری

توضیحات دیگر، ویژگیهایی که در موسیقی تعزیه خوانی و مرثیه خوانی وجود دارد با ویژگیهای موسیقی مازندران همخوانی ندارد. بدین ترتیب موسیقی تعزیه نمیتواند بومی باشد اما مرثیه خوانی در بخش میان مازندران به موسیقی مازندران نزدیکتر می باشد.


15.نام:چاووشی یا چاوشی

وجه تسمیه، چاووشی: کسی که پیشاپیش قافله و یا دسته ای از زوار حرکت می کند و آواز می خواند.

موضوع، زیارت رفتن زائر را به اهالی خبر دادن.

کاربرد، پیش از سفر رفتن زائر مداحان حرفه ای در صحن ایوان و حیاط خانه می گردند و می خوانند. همچنین در هنگام رفتن، او را مشایعت کرده و موقع بازگشت نیز به پیشوازش می روند. چاووشی در پیشاپیش مشایعت کنندگان و پیشواز روندگان خوانده می شود.

توضیحات دیگر، چاووشی خوانی هنگام رفتن به زیارت عتبات عالیه و مزار ائمه اطهار درمازندران رواج دارد.

چاووشی نیز از موسیقی بومی مازندران نبوده و اشعار آن فارسی است.


16.نام:موسیقی داستانی

وجه تسمیه:نام شخصیت اصلی داستان.

موضوع، داستان و ماجراهای زندگی برخی از اشخاص است، با موضوعات عاشقانه یا اجتماعی.

17. نام :موسیقی درمان ، که با این نام وجود نداشته و این اصطلاح جهت معرفی موضوع آن انتخاب گردید.

وجه تسمیه،

موضوع، ایجاد تعادل روحی و آرامش بخشیدن به بیمار.

کاربرد، برای کسیکه در بستر مرگ است تا عذاب کمتری بکشد و آسانتر جان بدهد، یا برای کسیکه دچار پلنگ گرفتگی می شود که موسیقی کمک می کند تا بیمار به خواب نرود ودچار کابوس نشود.

توضیحات دیگر، در حال حاضر قطعه ی خاصی برای موسیقی درمانی وجود ندارد اما به گفته ی برخی بومیان (این سخن افراد قدیمی است و نیز نقل قول آقای خلیل طهماسبی نوازنده للِه وا اهل سنگ چال آمل)منطقه، در گذشته وجود داشته و معمولآ با للِه وا اجرا می شده است.


18.نام: هواللا (صدایی شبیه به های و هوی)

وجه تسمیه،خطاب به پرندگان.

موسیقی چوپانی و سازی

موسیقی چوپانی و سازی، بخش حال ها و سری ها (للِه وا)


1.نام:چپون حال یا کرد حال

وجه تسمیه،لحن موسیقی چوپانی

موضوع، بازتاب زندگی چوپانی

کاربرد، همراه با کار چوپانی


2. نام:غریبه حال یا غریبی

وجه تسمیه، لحن غریبی

موضوع، بازگو کننده ی درد غربت

کاربرد، در موسیقی چوپانی و بعد از چپون حال می آید.


3. نام- مش حال

وجه تسمیه،حالات میش.معروف است که چوپانان این قطعه را هنگام پوشیده شدن زمین از برف می نوازند تا گوسفندان برف را کنار زده و به اصطلاح محلی دست کند کرده، چرا کنند. البته اکنون چوپانان آن را در تمام فصول می نوازند.

موضوع، کارچوپانی


4. نام:نباله ی مشی

وجه تسمیه،حالات میش

موضوع، کارچوپانی

کاربرد، برای هدایت گوسفندان به سمت آغل یا چَفت. این قطعه بعد از مش حال نواخته می شود و گوسفندان با شنیدن صدای آن به طرف محل چفت می روند.


5. نام:تک سری

وجه تمسیه، تک به معنی لب و سربه معنای رو یا بالا و (ی) پسوند نسبت می باشد.

موضوع، توصیف زندگی چوپانی

کاربرد، کار چوپانی


6. نام:کمرسری

وجه تسمیه،کمرسر نام محل یا مکان است و (ی) پسوند نسبت می باشد.

موضوع، توصیف زندگی چوپانی

کاربرد، کارچوپانی

یادآوری، قسمت اول کمرسری با تک سری یکی می باشد.


7.نام:کرچال

وجه تسمیه، از دو واژه کار و چال است که محل داربست ابزار سنتی بافندگی جاجیم و گلیم (هنر دستی رنان)می باشد.

موضوع، عاشقانه و توام با کار

کاربرد، در هنگام کار جاجیم بافی

8. نام:عباس خونی یا عباس خوانی

وجه تسمیه،برگرفته از نام حضرت عباس (ع)

موضوع، یادآوری مسائل دینی

کاربرد،جزئی از مجموعه موسیقی سازی


9. نام:گله ر بردن

وجه تسمیه،ریشه در افسانه دارد که یاغیان به گله حمله ور می شوند و چوپان با للِه وا خطاب به دختر عمویش اهالی را برای کمک و یاری می طلبد. در این باره افسانه ای وجود دارد بدین مضمون که یاغیان به گله ای حمله می کنند. گله پراکنده می شود. و آنها از چوپان می خواهند که گله را در یک جا جمع کند. چوپان به همین بهانه به بالای تخته سنگی می رود و خطاب به دختر عمویش می نوازد: دختر عمو جان گله ر بردن. دختر عمو با شنیدن پیام اهالی را خبر می کند. آنها به کمک چوپان می آیند و او را نجات می دهند.

موضوع، یاری طلبیدن چوپانان در مقابله ی حمله ی یاغیان به گله

کاربرد، موسیقی چوپانی


10. نام- شترحال

وجه تسمیه،حالات شتر

موضوع،_

کاربرد، _

11-نام:سما حال

وجه تسمیه،حالات رقص محلی مربوط به سما

موضوع،سرور و شادی

کاربرد،در شب نشینی ها و مجالس جشن


12. نام:پرجایی حال

وجه تسمیه،رقص ویژه منطقه پریجای بندپی بابل

موضوع، سرور و شادی

کاربرد، مجالس جشن


13-نام:خارک حال

وجه تسمیه،حالت های زیبا

کاربرد،محافل سرور


14-نام:بازی حال

وجه تسمیه،منسوب به بازی کشتی

موضوع، ورزش

کاربرد، در مراسم کشتی

یاد آوری، به نظر میرسد«حال های» سماحال، پرجایی حال، خارک حال و بازی حال مربوط به سرنا باشد که به تقلید از آن با للِه وا نواخته می شود.

15. نام:چرا حال

وجه تسمیه، برگرفته از چریدن به معنای چرا کردن.

موضوع، تجسم حالت چریدن دام.

کاربرد، در کار چوپانی


16. نام:زاری حال

وجه تسمیه،ناله و زاری و مویه

موضوع، غم دوری و فراق و دلتنگی ها

کاربرد، در مجموعه ی موسیقی چوپانی


موسیقی سازی (کمانچه)

1.آواز 2.بیات 3.سحرخوانی 4.دشتی

موسیقی سازی ویژه جشن ها(سرنا)

نام، مجموعه ای 5ضربی است و چله(شاخه) های این مجموعه عبارتند از:

- سرنمازی- کتولی- یک چوبه- ترکمونی یا رِِزه مالی

- سه چوبه(معروف به دو چوبه)- ریز و واریز یا گوارگه- مشقی

-کاولی (کابلی)یا دو چوبه- جلوداری- ور ساقی- روونی

-شرو شور

وجه تسمیه، چله هایی هستند پیوسته مخصوص رقص که ویژه لوطی ها (مطربان) است.

موضوع، سرور و شادی

کاربرد، در جشن ها

یادآوری، بر مبنای تحقیقات انجام شده دلیل خاصی برای انتخاب نام 5 ضربی بیان نشده است.

موسیقی در ورزش (کشتی مقوم)(سرنا)

وجه تسمیه،مربوط به کشتی محلی در غرب مازندران

موضوع، تهییج کشتی گیران

کاربرد، در مراسم کشتی گیران

توضیحات دیگر، ورزش نیز در مازندران سنت های کهنی دارد بخصوص کشتی مقوم "لوچو" که راه و روشی خاصی داشته ولی امروزه از رونق افتاده است، احتمالآ در گذشته قطعات بیشتری در موسیقی ورزش وجود داشته که اکنون ملودی هایی نظیر کشتی مقوم و چوبی مقوم، بازی حال از آنها باقی مانده است.

در موسیقی مازندران، در امیری، طالبا، کتولی، کیجاجان،هرائی و ... ملودی ثابت ولی اشعار متناسب با حال و هوای مجری و مجلس براساس چهارچوب موضوعی خود، انتخاب می گردد. اما در موسیقی داستانی، اشعار تغییر نمی کند. ناگفته نماند که حالت های موسیقی نیز به نوعی دربیان مضمون، خود را با شعر هماهنگ می کند، مثل امیری که تحرک ملودی آن متناسب با مضمون شعر، انجام می گیرد.

منبع :

  • فرهیختگان مازندران

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد