مرگ برندهای ایرانی
چند روز قبل برترین و ارزشمندترین برندهای جهان در سال ۲۰۱۸ معرفی شدند. فهرستی بلندبالا که نام و نشانی از برندهای ایرانی در آن دیده نمیشود. شرکتهای آمازون، اپل، گوگل، سامسونگ، فیسبوک، AT&T، مایکروسافت، وریزون، والمارت و بانک صنعتی و بازرگانی چین در زمره 10 برند برتر این فهرست قرار دارند که از سوی بنگاه مشاورهای برند فاینانس1 منتشر شده است. نکته قابل تامل و غمانگیز این فهرست که به رتبهبندی 500 برند ارزشمند در سطح جهانی میپردازد، جای خالی برندهای ایرانی است، که هیچ نشانی از آنها در این فهرست دیده نمیشود. حقیقتی که نشان از ضعفهای اساسی در برندسازی شرکتهای داخلی و وجود مشکلات عدیده در مسیر تولد، بلوغ، رشد و عرضاندام این شرکتها دارد.
زوال برندهای قدیمی و شرکتهایی مانند ارج، آزمایش، پارسالکتریک، کفش ملی و... بیشتر از هر عاملی متاثر از سیاستهای نادرست سلب مالکیت در ادوار گذشته است. یکی از این سیاستهای اشتباه، قانون حفاظت و توسعه صنایع ایران است که در سال ۱۳۵۸ تصویب شد و دستور به مصادره 50 شرکت بزرگ مربوط به سرمایهداران حکومت پهلوی و همچنین ملیشدن بانکهای کشور در آن دوران داد. مطابق با این قانون، کارخانههای مصادرهشده تحت مالکیت دولت یا نیمهدولتیها قرار گرفتند که این مساله سرآغازی بر مرگ زودرس این کارخانهها به شمار میرود. در حقیقت در نبود مدیری که دلسوز مال و اموال خود باشد، سلب مالکیت این کارخانهها و سپردن مدیریت آنها به مدیران حقوقبگیر و دولتی و فراز و نشیب مدیریتی در طول سالهای گذشته باعث شد، روند زوال این برندهای معتبر که روزی سفیر ایران در اقصی نقاط جهان به شمار میرفتند، سرعت بگیرد و یکی پس از دیگری به سینه قبرستان سپرده شوند.
از طرفی عاملان اقتصادی، برای پیشبینی نتیجه مالی سرمایهگذاری خود باید بدانند که ظرف پنج سال آتی، نرخ مالیات چقدر است و نرخ ارز در چه محدودهای پیشبینی میشود تا محاسبات خود را بر این اساس انجام دهند.فارغ از آنکه یک نظام سیاسی خوب یا بد باشد، ثبات آن از اهمیت خاصی برخوردار است؛ چراکه نشاندهنده تداوم یک سیاست است.اگر در فضای سرمایهگذاری یک کشور احتمال گرفتن تصمیمات خلقالساعه زیاد، تداوم سیاستها بسته به تصمیمات افراد و گروههای خاص و غیره باشد، این امر، احتمالاً سرمایهگذاران و صاحبان کسبوکارها را از انجام سرمایهگذاریهای بلندمدت بازخواهد داشت که این خود دلیلی محکم بر افول برندهای ایرانی و مرگومیر آنها خواهد بود.
متغیرهای متعدد دیگری نیز وجود دارد که در سهولت یا دشواری شروع یا ادامه کسبوکار و شکلگیری برندی قدرتمند و بالنده تاثیر دارد. این متغیرها را میتوان در شاخص سهولت یک کسبوکار جمعآوری کرده و اندازه گرفت.متاسفانه در آخرین گزارش بانک جهانی که در سال ۲۰۱۸ منتشر شده و 190 کشور را مورد مطالعه قرار داده است ایران رتبه 124 را کسب کرده است که نشان از وخامت حال فضای کسبوکار در کشور دارد. بهراستی تحت چنین شرایط نامناسبی انتظار داشتن برندهای ارزشمند و قدرتمند تا حدودی بیمعنا به نظر میرسد.ضعف مدیریتی به خصوص در عرصه اجرایی و اداری کشور بر کمتر کسی پوشیده است و مساله مهمتر تکیهزدن مهندسان و پزشکان بر پستهای غیرتخصصی و مدیریتی کشور است که ماحصل آن شرایط نابسامان امروز است. برای مثال در اقتصاد ایران، پزشکانی میشناسیم با عناوین مدیریت برنامهریزی، معاونت غذا، معاونت پارلمان، مدیریت بیمارستان، مدیریت آسیبها و امور اجتماعی و... و از سوی دیگر مهندسانی با عناوین مدیر حراست، مدیر Hse، مدیر اجرایی، مدیر پروژه، مدیر مهندسی، معاونت مدیر، قائم مقام مدیر و از همه بدتر مدیر عامل شرکت! همین دو مثال ما را به این نتیجه میرساند که مدیریت در کشور ما به مثابه آش شلهقلمکاری است که همه چیز داخل آن است و در نهایت نیز نه چاشنی دارد و نه مزه و نه آشپز متبحری که آن را به عمل آورد. پرواضح است که در سیستمهای اینچنینی ضعفهای مدیریتی جایش را به تحکم، زورگویی، عدم مشارکت در تصمیمگیری، رانت اطلاعاتی، باندبازیهای گروهی، پوشش ضعفهای تخصصی و... میدهد و ماحصل تصمیماتی که برونداد چنین سیستمهایی است قطعاً در کمک به تقویت تولید داخلی و شکلگیری قدرتمند برندهای ایرانی و پایداری آنها نخواهد بود./تجارت فردا