مرجع معرفی شهرستان  توریستی چالوس

مرجع معرفی شهرستان توریستی چالوس

معرفی جاذبه های دیدنی تاریخی شهر های چالوس ، نوشهر ، کلاردشت ، کجور ، مرزن آباد ، نمک آبرود ، کلارآباد ، متل قو ، رامسر
مرجع معرفی شهرستان  توریستی چالوس

مرجع معرفی شهرستان توریستی چالوس

معرفی جاذبه های دیدنی تاریخی شهر های چالوس ، نوشهر ، کلاردشت ، کجور ، مرزن آباد ، نمک آبرود ، کلارآباد ، متل قو ، رامسر

بابا آب داد، چرا عقل نداد؟


یکی از خسارت‌هایی که نظام سیاسی پساانقلاب به جامعه ما زد تمرکز بر شناسایی و تقویت افراد باهوش بود. تاسیس مدارس‌ تیزهوشان، تاسیس سازمان استعدادهای درخشان، برگزاری المپیادهای علمی و نظایر این‌ها، در سطح نظام آموزش عمومی، ما را در یک فضای توهم‌آمیز فرود برد و از شکل‌دهی به عقلانیت جمعی غافل کرد. 

در عین حال به ذخایر هوشی ما نیز بسیار خسارت زد. هم با ایجاد فشارهای سخت بلندمدت بر روی کودکان و نوجوانان باهوش و قرار دادن آنها در رقابت‌های شکننده، به روان آنها آسیب زد و آنها را از مواهب یک زندگی طبیعی و غنی محروم کرد؛ هم بعد از فراغت از تحصیل، همان استعدادهای درخشان به علت فقدان عقلانیت جمعی، یا سرخورده و افسرده به گوشه‌ای خزیدند یا به خارج رفتند.

بعد از آن هم «نهضت تولید علم» و «جنبش نرم‌افزاری» و نظایر آنها را در دانشگاه‌ها به‌راه انداختند و نظام آموزش عالی را هم از مسیر یک نظام علمی مبتنی بر عقلانیت جمعی خارج کردند و بر ریل رقابت‌‌های مبتنی بر هوش قرار دادند.

 ما افتادیم در مسیر رقابت صوری با جهان و دانشگاههای‌مان را بجای بستری برای شکل‌گیری «علم زنده»، به کارخانه تولید علم مرده (مقاله) تبدیل کردیم؛ چون می‌خواستیم فخر بفروشیم که ما در تولید علم جزو کشورهای رده بالای جهان هستیم.

 یعنی همان کلکی که در انرژی اتمی به خودمان زدیم و نقشه‌های جعلی و تجهیزات آلوده را از جاسوسان اتمی غربی خریدیم و بعد خودمان را گرفتار پیامدهای آن کردیم و هنوز هم درگیریم، در حوزه علم هم همان کلک‌ها را به خودمان زدیم. تولید مقاله را شدیداً تقویت و جایگزین ساز و کارهای یک «نظام علم زنده» کردیم.        

همه‌ی اِشکال کار هم در این بود که فکر می‌کردیم توسعه کشور را می شود با «هوش» درست کرد. همان گونه که در نوشتار قبلی، «عقلانیت جمعی و توسعه در ایران»، گفتم (این‌جا ببینید)، برای توسعه، نیاز به شکل گیری «عقلانیت جمعی» است. نه هوش فردی و نه هوش جمعی شرط لازم برای توسعه نیست.

 تمام آن سیستم‌ها و سیاست‌ّها (مدارس تیزهوشان، سازمان استعداد درخشان، نهضت تولید علم و ....) بر تقویت هوش فردی و در مواردی هم بر  تقویت هوش جمعی متمرکز می‌شوند اما هیچکدام به گسترش و تعمیق «عقلانیت جمعی» نمی‌انجامد.

 از قضا گسترش هوش فردی و هوش جمعی بدون شکل گیری عقلانیت فردی و جمعی، می‌تواند بسیار خسارت‌آمیز باشد. در بحث «تبانی مهندسان و روحانیان» (این‌جا بشنوید) نشان داده‌ام که چگونه این دو قشر هوشمند (روحانیان و مهندسان) دست به دست هم دادند و کشور را به سوی بحران بردند.

 یک نمونه‌ی عینی از آسیب بسیار گسترده و ملموسی که کشور از تقویت هوش فردی و هوش جمعی بدون شکل‌گیری عقلانیت جمعی خورده است، در حوزه آب بوده است. نابودی منابع آبی کشور در واقع حاصل همین به کارگیری هوش فردی و جمعی بدون عقلانیت بوده است.   

در ادامه یادداشت قبلی‌ام درباره بحران آب، با عنوان «بابا آب داد، ما آب را به باد دادیم!» (این‌جا ببینید) امروز می‌خواهم یک فایل صوتی را درباره چگونگی شکل‌گیری ورشکستگی آبی در ایران، با شما به اشتراک بگذارم. پس از انتشار آن یادداشت، ‌آقای مهندس رمضانی، کارشناس ارشد آب، نکات و اطلاعاتی را درباره بحران آب برای من فرستادند. از ایشان خواهش کردم که همان مطالب را به زبان ساده اما دقیق، در یک فایل صوتی بیان کنند تا از طریق این کانال تلگرامی به اطلاع دوستان برسانم. در فایل پیوست قصه شکست عقلانیت در حکمرانی آب در ایران را می‌شنویم. از ایشان برای ارسال این فایل سپاسگزارم.

 

منبع : تارنمای محسن رنانی / ۲۶ آذر ۱۴۰۰

فایل صوتی را از طریق کانال تلگرام محسن رنانی بشنوید.

 

*****

لینک سه مطلبی که در متن به آنها اشاره شد:

برای مطالعه یادداشت «عقلانیت جمعی و توسعه در ایران» کلیک کنید.

برای شنیدن سخنرانی «تبانی مهندسان و روحانیان» کلیک کنید.

برای مطالعه یادداشت «بابا آب داد، ما آب را به باد دادیم!» کلیک کنید.

خطر کپی پشت کارت ملی هوشمند

بسیار مهم و خواندنی 

در پشت کارت هوشمند ملی افراد، یک کد امنیتی درج شده است که افشای آن می‌تواند همه اطلاعات محرمانه یک فرد را افشا کند. این در حالی است که نخستین بار حدود 4سال پیش و در سال 1396بخشنامه ممنوعیت دریافت کپی مدارک هویتی به همه دستگاه‌های اجرایی و شبکه بانکی کشور ابلاغ شده بود. این بخشنامه تکلیف کرده بود که دستگاه‌های مشمول باید سازوکار احراز هویت برخط را فراهم کنند و همچنین 2هفته پس از اجرای آن دستورالعمل، زیرساخت‌های لازم را به‌منظور اجرا و حذف دریافت کپی مدارک هویتی از شهروندان مهیا کنند. در این بخشنامه مقرر شده بود علاوه بر انعقاد تفاهمنامه دستگاه‌ها با سازمان ثبت احوال کشور برای ارتباط برخط، موانع حقوقی و قانونی برای اجرای این دستورالعمل رفع شود. حالا یک‌بار دیگر مسئولان سازمان اداری و استخدامی و سازمان ثبت احوال کشور از اجرا نشدن این بخشنامه گلایه کرده‌اند. از سوی دیگر، مسئولان بانک مرکزی هم عنوان کرده‌اند که ممنوعیت دریافت کپی کارت هوشمند ملی در 99درصد بانک‌ها در حال اجراست.
 اگرچه یکی از مسئولان بانک مرکزی هم از وجود برخی محدودیت‌ها در دسترسی به سامانه سازمان ثبت احوال خبر داده است. این در حالی است که مسئولان سازمان ثبت احوال هم تأکید کرده‌اند که به هیچ‌وجه نباید اطلاعات پشت کارت ملی شهروندان به‌راحتی در اختیار دیگران قرار بگیرد. به گزارش ایسنا، محمدباقر عباسی، معاون امور اسناد هویتی سازمان ثبت احوال کشور با ابراز نگرانی در این رابطه گفته است:‌ به هیچ‌وجه نباید اطلاعات پشت کارت ملی شهروندان به‌راحتی در اختیار دیگران قرار بگیرد، اما شاهد هستیم از مشتریان بانک‌ها کپی شناسنامه و گاهی کپی پشت و روی کارت ملی درخواست می‌شود که به لحاظ امنیتی این کار قابل توجیه نیست.

خطر افشای اطلاعات مردم
یک منبع آگاه در گفت‌وگو با همشهری، در مورد کد امنیتی درج شده در پشت کارت ملی می‌گوید: «اگر کدی که در پشت کارت ملی ثبت شده در اختیار کسی قرار بگیرد، خطرناک است و همیشه این پرسش مطرح بوده که چرا برخی از ادارات، سازمان‌ها و بانک‌ها کپی پشت کارت ملی را دریافت می‌کنند.»
به‌گفته او «اگرچه برخی سازمان‌ها توجیه می‌کردند که این کد در برگه کپی مشاهده نمی‌شود، اما این ادعا درست نیست و کد در کاغذ کپی قابل مشاهده است.»
این منبع آگاه در پاسخ به این پرسش که این کد شامل چه نوع اطلاعاتی است، می‌گوید: «اگر این کد را به همراه کد ملی در سامانه سازمان ثبت احوال کشور وارد کنید، همه اطلاعات فرد در سرویس ثبت احوال ارائه می‌شود.»
این منبع آگاه در عین حال، به این نکته هم اشاره می‌کند که «اگر کسی بخواهد این دسترسی را داشته باشد، قاعدتا باید به سرویس ثبت احوال هم دسترسی داشته باشد.»
او به‌علت نگرانی مسئولان ثبت احوال اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد: «شاید نگرانی ثبت احوال از افشای این کد از طریق دریافت کپی پشت کارت ملی این باشد که سازمان ثبت احوال این سرویس را به سازمان‌های دیگر هم ارائه کرده است.»
این منبع آگاه می‌گوید: «به همین دلیل این سازمان‌ها یا حتی افراد شاغل در این سازمان‌ها می‌توانند از طریق در اختیار داشتن کد ملی و کد امنیتی پشت کارت ملی به اطلاعات محرمانه افراد دست یابند.»

بخشنامه‌ای برای اجرا نشدن

 بخشنامه سازمان اداری و استخدامی کشور، پس از اینکه در سال 96به اجرا درنیامد، در قالب بخشنامه دیگری در شهریور سال 99بر آن تأکید شد. در این بخشنامه علاوه بر تکرار موارد پیشین این بار به دستگاه‌های مشمول فرصت داده شد تا حداکثر ظرف مدت یک ماه حذف کامل دریافت کپی مدارک هویتی را در فرایندهای ارائه خدمات به شهروندان محقق کنند. سازمان ثبت احوال هم باید وب‌سرویس‌های لازم برای استعلام هویت را در اختیار دستگاه‌های اجرایی قرار می‌داد. اما این بار هم، این بخشنامه از سوی شبکه بانکی اجرایی نشد تا در اسفند سال 99سازمان اداری و استخدامی یک‌بار دیگر بر اجرای مفاد این بخشنامه تأکید کند.
با این اوصاف، شهروندان در مراجعه به بعضی بانک‌ها با درخواست کپی مدارک هویتی از سوی کارکنان بانک مواجه می‌شوند. اگرچه شبکه بانکی کشور اعلام کرده که مقدمات لازم برای اجرای این بخشنامه فراهم شده، اما شعب از ابلاغ آن اظهار بی‌خبری می‌کنند.
رضا باقری‌اصل، دبیر شورای اجرایی فناوری اطلاعات هم چندی پیش گفته بود که اگرچه فرایند بعضی بانک‌ها الکترونیکی شده اما در مقابل، دستگاه‌ها و بانک‌هایی را داریم که برای دادن وامی ساده و خدمتی اندک، حتی کپی پشت و روی کارت هوشمند را هم می‌گیرند.
به‌گفته او «به‌نظر می‌رسد که دستگاه‌های تنظیم‌گری که بالا سر این دستگاه‌ها یا بانک‌ها هستند به جای ابلاغ مستقیم آن نامه و دستوری که برای کپی نگرفتن صادر کرده‌اند باید فرایندهای جاری آن دستگاه را اصلاح کنند، چرا که مشکل ما فرایندهایی است که آن بانک را مجبور کرده تا کپی بگیرد.»

@dostdaran_chalus

@dostdaranchalus

ادامه مطلب ...

طولانی ترین تورم دو رقمی تاریخ


⭕️ " با گرانفروشان بشدت مقابله خواهد شد " ، " با گرانی های بی دلیل باید مقابله شود " ، " گرانی های اخیر ناشی از عوامل روانی است " ، نمونه جملات بالا را همیشه در ٤٧ سال گذشته ( از زمان جهش ناگهانی قیمت نفت در سال ۵۲) از زبان مسئولان رژیم گذشته و فعلی همیشه شنیده ایم .

 در سال۵۴ با تزریق شدید نقدینگی حاصل از جهش قیمت نفت گرانی چنان شدت پیدا کرد که شاه ، " مبارزه با گرانفروشی را بعنوان اصل چهاردهم انقلاب سفید  اعلام کرد ، در جمهوری اسلامی هم تشکیلات عریض و طویلی برای مبارزه با گرانفروشی ایجاد شد  . اما علیرغم همه بگیر و ببند ها و ایجاد تشکیلات‌های عریض و طویل برای مقابله با گرانفروشی چه قبل و چه بعد از انقلاب ، ما تنها ملتی هستیم که مفتخر به کسب مدال طولانی ترین تورم دو رقمی تاریخ بشر شده ایم!!! .  


⭕️ کسب این رکورد دست نیافتنی ممکن نبوده الا با ندیدن تعمدی یا از سر جهل تفاوت ساده دو مقوله " تورم " و " گرانفروشی " .

گرانفروشی زمانی اتفاق می افتد که حجم نقدینگی با کالاها و خدمات در دسترس یک جامعه در تعادل نسبی باشند ، عده ای از صاحبان کالا و خدمات با زیاده خواهی و بدون دلایل منطقی اقدام به فروش گرانتر کالا و خدمات خود کنند ، که عملی غیر اخلاقی و مستوجب مجازات است.

 اما تورم وضعیتی است که به هر دلیلی حجم نقدینگی از کالاها و خدمات در دسترس پیشی بگیرد ، یعنی اگر در کشوری ۱۰۰ واحد کالا و خدمات در دسترس ، ولی ۱۲۰ واحد نقدینگی در جریان باشد ، به نسبت تفاوت این دو تورم ایجاد می‌شود . 

در این حالت به قول توماس فریدمن اقتصادان نوبلیست  " تورم همواره یک پدیده پولی است " و افزایش قیمتها نه از باب زیاده خواهی گرانفروشان بلکه ناشی از غلبه حجم نقدینگی بر مقدار کالاها و خدمات موجود است . ندانستن یا به عمد ندیدن این تفاوت خیلی ساده داستان تلخی است که در ۴۷ سال گذشته بدون هیچگونه تغییری استمرار داشته و سمبل عینی آن هم افزایش قیمت بیش از چهار هزار برابری دلار نسبت به ریال در این سالهاست . 


⭕️ در تمام این سال‌ها بلاانقطاع رشد نقدینگی بیش از رشد اقتصادی بوده و تا آینده ای نا معلوم این روند استمرار خواهد داشت و مثل دیگر مشکلات مزمن ما هیچ چشم اندازی برای حل علمی و عملی آن در افق دیده نمی‌شود .

 تا وقتی که مسئولان تفاوت ساده تورم و گرانفروشی را ندانند یا نخواهند که بدانند تورم دو رقمی جزء لاینفک زندگی ما خواهد ماند . در شرایطی که رشد اقتصادی کشور منفی است اما روزانه دو هزار میلیارد تومان نقدینگی جدید به بازار وارد می‌شود اگر تورم ایجاد نشود باید از تعجب شاخ درآورد . برای بگیر و ببند با گرانفروشی حتی با بکارگیری ارتش سه میلیونی چین هم کاری از پیش نمی رود .


⭕️ قطعاً علم اقتصاد نظری قادر به تبین تورم طولانی ایران نیست ، زیرا دانشجویان رشته اقتصاد در پایان سال اول همه مفاهیم بنیادی تورم را می آموزند ، فقط مبانی اقتصاد سیاسی قادر به توضیح آن است ، نتیجه اینکه علت العلل  مشکلات اقتصادی ما از جمله تورم تابعی از مؤلفه های  سیاسی است تا اقتصادی .


⭕️ تورم برای بشریت مشکلی کاملاً شناخته شده و راه حل رفع آن هم از خود مشکل شناخته شده تر است ، اما برخلاف تمام دنیا مسئولان محترم ما همیشه بر خلاف روند منطق علم اقتصاد یقه گرانفروشی را که عارضه طبیعی تورم است را بجای خود مشکل چسبیده و ظاهراً قرار نیست این یقه گیری اشتباه به این زودیها اصلاح شود .

توسعه اقتصادی چیست؟


مقدمه

از سالیان بسیار دور, با افزایش سطح دانش و فهم بشر, کیفیت و وضعیت زندگی او همواره در حال بهبود و ارتقا بوده است. بعد از انقلاب فرهنگی-اجتماعی اروپا (رنسانس) و متعاقب آن انقلاب صنعتی, موج پیشرفت‌های شتابان کشورهای غربی آغاز گردید. تنها کشور آسیایی که تا حدی با جریان رشد قرن‌های نوزده و اوایل قرن بیستم میلادی غرب همراه گردید کشور ژاپن بود. بعد از رنسانس که انقلابی فکری در اروپا رخ داد, پتانسیل‌های فراوان این ملل, شکوفا و متجلی گردید اما متاسفانه در همین دوران, کشورهای شرقی روند روبه‌رشدی را تجربه نکرده و بعضاً سیری نزولی طی نمودند. البته بعضاً حرکت‌های مقطعی و موردی در این کشورها صورت گرفت اما از آنجاییکه با کلیت جامعه و فرهنگ عمومی تناسب کافی را نداشت و مورد حمایت واقع نگردید, به سرعت مزمحل گردید. محمدتقی‌خان امیرکبیر در ایران, نمونه‌ای از این دست است. 
مباحث توسعه اقتصادی از قرن هفدهم و هجدهم میلادی در کشورهای اروپایی مطرح گردید. فشار صنعتی‌شدن و رشد فناوری در این کشورها توام با تصاحب بازار کشورهای ضعیف مستعمراتی باعث شد تا در زمانی کوتاه, شکاف بین دو قطب پیشرفته و عقب‌مانده عمیق شده و دو طیف از کشورها در جهان شکل گیرد: کشورهای پیشرفته (یا توسعه‌یافته) و کشورهای عقب‌مانده (یا توسعه‌نیافته). 

توسعه اقتصادی چیست

باید ببن دو مفهوم ”رشد اقتصادی“ و ”توسعه اقتصادی“ تمایز قایل شد. رشد اقتصادی, مفهومی کمی است در حالیکه توسعه اقتصادی, مفهومی کیفی است. ”رشد اقتصادی“ به تعبیر ساده عبارتست از افزایش تولید (کشور) در یک سال خاص در مقایسه با مقدار آن در سال پایه. در سطح کلان, افزایش تولید ناخالص ملی (GNP) یا تولید ناخالص داخلی (GDP) در سال موردنیاز به نسبت مقدار آن در یک سال پایه, رشد اقتصادی محسوب می‌شود که باید برای دستیابی به عدد رشد واقعی, تغییر قیمت‌ها (بخاطر تورم) و استهلاک تجهیزات و کالاهای سرمایه‌ای را نیز از آن کسر نمود 
منابع مختلف رشد اقتصادی عبارتند از ‌افزایش بکارگیری نهاده‌ها (افزایش سرمایه یا نیروی کار), افزایش کارآیی اقتصاد (افزایش بهره‌وری عوامل تولید), و بکارگیری ظرفیت‌های احتمالی خالی در اقتصاد. 
”توسعه اقتصادی“ عبارتست از رشد همراه با افزایش ظرفیت‌های تولیدی اعم از ظرفیت‌های فیزیکی, انسانی و اجتماعی. در توسعه اقتصادی, رشد کمی تولید حاصل خواهد شد اما در کنار آن, نهادهای اجتماعی نیز متحول خواهند شد, نگرش‌ها تغییر خواهد کرد, توان بهره‌برداری از منابع موجود به صورت مستمر و پویا افزایش یافته, و هر روز نوآوری جدیدی انجام خواهد شد. بعلاوه می‌توان گفت ترکیب تولید و سهم نسبی نهاده‌ها نیز در فرآیند تولید تغییر می‌کند. توسعه امری فراگیر در جامعه است و نمی‌تواند تنها در یک بخش از آن اتفاق بیفتد. توسعه, حد و مرز و سقف مشخصی ندارد بلکه بدلیل وابستگی آن به انسان, پدیده‌ای کیفی است (برخلاف رشد اقتصادی که کاملاً کمی است) که هیچ محدودیتی ندارد 
توسعه اقتصادی دو هدف اصلی دارد: 

  • افزایش ثروت و رفاه مردم جامعه (و ریشه‌کنی فقر)
  • ایجاد اشتغال, که هر دوی این اهداف در راستای عدالت اجتماعی است. نگاه به توسعه اقتصادی در کشورهای پیشرفته و کشورهای توسعه‌نیافته متفاوت است. در کشورهای توسعه‌یافته, هدف اصلی افزایش رفاه و امکانات مردم است در حالیکه در کشورهای عقب‌مانده , بیشتر ریشه‌کنی فقر و افزایش عدالت اجتماعی مدنظر است.


شاخص‌های توسعه اقتصادی

از جمله شاخص‌های توسعه اقتصادی یا سطح توسعه‌یافتگی می‌توان این موارد را برشمرد 
الف. شاخص درآمد سرانه: از تقسیم درآمد ملی یک کشور (تولید ناخالص داخلی) بهجمعیت آن, درآمد سرانه بدست می‌آید. این شاخص ساده و قابل‌ارزیابی در کشورهای مختلف, معمولاً با سطح درآمد سرانه کشورهای پیشرفته مقایسه می‌شود. زمانی درآمد سرانه 5000 دلار در سال نشانگر توسعه‌یافتگی بوده است و زمانی دیگر حداقل درآمد سرانه 10000 دلار. 

ب. شاخص برابری قدرت خرید (PPP): از آنجاکه شاخص درآمد سرانه از قیمت‌های محلی کشورها محاسبه می‌گردد و معمولاً سطح قیمت محصولات و خدمات در کشورهای مختلف جهان یکسان نیست, از شاخص برابری قدرت خرید استفاده می‌گردد. در این روش, مقدار تولید کالاهای مختلف در هر کشور, در قیمت‌های جهانی آن کالاها ضرب شده و پس از انجام تعدیلات لازم, تولید ناخالص ملی و درآمد سرانه آنان محاسبه می‌گردد. 

ج. شاخص درآمد پایدار (GNA, SSI): کوشش برای غلبه بر نارسایی‌های شاخص درآمد سرانه و توجه به ”توسعه پایدار“ به جای ”توسعه اقتصادی“, منجر به محاسبه شاخص درآمد پایدار گردید. در این روش, هزینه‌های زیست‌محیطی که در جریان تولید و رشد اقتصادی ایجاد می‌گردد نیز در حساب‌های ملی منظور گردیده (چه به عنوان خسارت و چه به عنوان بهبود منابع و محیط زیست) و سپس میزان رشد و توسعه بدست می‌آید. 

د. شاخص‌های ترکیبی توسعه: از اوایل دهه 1980, برخی از اقتصاددانان به جای تکیه بر یک شاخص انفرادی برای اندازه‌گیری و مقایسه توسعه اقتصادی بین کشورها,‌ استفاده از شاخص‌های ترکیبی را پیشنهاد نمودند. به عنوان مثال می‌توان به شاخص ترکیبی موزنی که مک‌گراناهان (1973) برمبنای 18 شاخص اصلی (73 زیرشاخص) محاسبه می‌نمود, اشاره کرد (بعد, شاخص توسعه انسانی معرفی گردید). 

و. شاخص توسعه انسانی (HDI): این شاخص در سال 1991 توسط سازمان ملل متحد معرفی گردید که براساس این شاخص‌ها محاسبه می‌گردد: درآمد سرانه واقعی (براساس روش شاخص برابری خرید), امید به زندگی (دربدو تولد), و دسترسی به آموزش (که تابعی از نرخ باسوادی بزرگسالان و میانگین سال‌های به مدرسه‌رفتن افراد است). 

مکاتب مختلف توسعه اقتصادی

از قرن هجدهم و با رشد سریع صنایع در غرب, اولین اندیشه‌های اقتصادی ظهور نمود. این اندیشه‌ها, در پی تئوریزه‌کردن رشد درحال‌ظهور, علل و عوامل, راهکارهای هدایت و راهبری, و بررسی پیامدهای ممکن بود. از جمله مکاتب پایه در توسعه اقتصادی می‌توان به این موارد اشاره کرد 

نظریه آدام اسمیت

اسمیت یکی از مشهورترین اقتصاددانان خوشبین کلاسیک است که از او به عنوان ”پدر علم اقتصاد“ نام برده می‌شود. اسمیت و دیگر اقتصاددانان کلاسیک (همچون ریکاردو و مالتوس), ”زمین“, ”کار“ و ”سرمایه“ را عوامل تولید می‌دانستند. مفاهیم دست نامرئیِ ”تقسیم کار“, ”انباشت سرمایه“ و ”گسترش بازار“, اسکلت نظریه وی را در توسعه اقتصادی تشکیل می‌دهند. تعبیر ”دست‌های نامرئی“ آدام اسمیت را می‌توان, به طور ساده, نیروهایی دانست که عرضه و تقاضا را در بازار شکل می‌دهند, یعنی خواست‌ها و مطلوب‌های مصرف‌کنندگان کالاها و خدمات (از یک طرف) و تعقیب منافع خصوصی توسط تولیدکنندگان آنان (از طرف دیگر), که در مجموع سطوح تولید و قیمت‌ها را به سمت تعادل سوق می‌دهند. او معتقد بود ”سیستم مبتنی بر بازارِ سرمایه‌داریِ رقابتی“ منافع همه طرف‌ها را تامین می‌کند. 
اسمیت سرمایه‌داری را یک نظام بهره‌ور با توانی بالقوه برای افزایش رفاه انسان می‌دید. بخصوص او روی اهمیت تقسیم کار (تخصصی‌شدن مشاغل) و قانون انباشت سرمایه به عنوان عوامل اولیه کمک‌کننده به پیشرفت اقتصادی سرمایه‌داری (و یا به تعبیر او ”ثروت ملل“) تاکید می‌کرد. او اعتقاد داشت ”تقسیم کار“ باعث افزایش مهارت‌ها و بهره‌وری افراد می‌شود و باعث می‌شود تا افراد (در مجموع) بیشتر بتوانند تولید کنند و سپس آنان را مبادله کنند. باید بازارها توسعه یابند تا افراد بتوانند مازاد تولید خود را بفروشند (که این نیازمند توسعه زیرساخت‌های حمل‌ونقل است). 

آدام اسمیت اولویت‌های سرمایه‌گذاری را در کشاورزیصنعت و تجارت می‌دانست, چون او معتقد بود به دلیل نیاز فزاینده‌ای که برای مواد غذایی وجود دارد کمبود آن (و تاثیرش بر دستمزدها) می‌تواند مانع توسعه شود. تئوری توسعه اقتصادی اسمیت, یک نظریه گذار از فئودالیسم به صنعتی‌شدن است.


نظریه مالتوس

شهرت مالتوس بیشتر به نظریه جمعیتی وی مربوط می‌شود حال آنکه وی در مورد مسایل اقتصادی مانند اشباع بازار و بحران‌های اقتصادی نیز دارای نظریات دقیقی است. در اینجا به صورت گذرا هر دو را بیان می‌کنیم: 

الف. نظریه جمعیتی مالتوس: او معتقد بود با افزایش دستمزدها (فراتر از سطح حداقلی معیشت), جمعیت افزایش می‌یابد, چون همراهی افزایش دستمزدها با افزایش میزان تولید, باعث فراوانی بیشتر مواد غذایی و کالاهای ضروری شده و بچه‌های بیشتری قادر به ادامه حیات خواهند بود. به اعتقاد او, وقتی دستمزدها افزایش می‌یابد و با فرض سیری‌ناپذیری امیال جنسی فقرا, می‌توان انتظار داشت که در صورت عدم‌وجود موانع, جمعیت طی هر نسل (هر 25 سال یک‌بار) دو برابر گردد. به همین علت, علی‌رغم افزایش درآمدهای فقرا, همچنان طبقات فقیرتر جامعه, فقیر باقی می‌مانند. در مقابل رشد محصولات کشاورزی فقط به صورت تصاعد حسابی و با نرخ 1و2و3و4و ... افزایش می‌یابد. بدین خاطر, ناکافی‌بودن تولید مواد غذایی باعث محدودشدن رشد جمعیت شده و بعضاً درآمد سرانه نیز به سطحی کمتر از معیشت تنزل می‌یابد. تعادل وقتی بوجود می‌آید که نرخ رشد جمعیت, با افزایش میزان تولید همگام گردد. 

ب. نظریه اشباع بازار مالتوس: او بیان می‌دارد که کارگران بایستی بیش از ارزش کالاهایی که تمایل به خرید آن‌ها دارند ارزش ایجاد نمایند تا توسط کارفرمایان استخدام شوند. این امر باعث می‌شود که کارگران قادر به خرید کالاهای تولیدی خود نباشند, لذا لازم است چنین کالاهایی توسط دیگر اقشار جامعه خریداری شود. به نظر وی, اگرچه سرمایه‌داران قدرت مصرف منافع خود را دارند اما بیشتر مایل به گردآوری ثروت هستند. مالکان زمین هم که مایل به خرید چنین کالاهای مازادی هستند نمی‌توانند تمام مازاد تولید را جذب نمایند. به همین خاطر ”جنگ“ (برای تصاحب بازارهای جدید و افزایش تولید) راهگشای معضل اشباع بازار برای کشورهایی همچون آمریکا و انگلستان بوده است. او پیشنهاد می‌کند در مواقعی که کشور دچار بحران است باید به افزایش هزینه‌ها در کارهایی که بازده و سودشان مستقیماً برای فروش وارد بازار نمی‌شود (همچون راهسازی و کارهای عمومی) پرداخت. 

نظریه ریکاردو

ریکاردو با پذیرش نظریه جمعیتی مالتوس, به توسعه مکتب کلاسیک بنیان‌گذاری‌شده توسط اسمیت پرداخت. درحالیکه اسمیت روی مساله ”تولید“ تاکید می‌ورزید, ریکاردو بر مبحث ”توزیع درآمد“ متمرکز گردید و بعداً نئوکلاسیک‌ها (شاگردان وی) بر ”کارآیی“ متمرکز شدند. دو نظریه معروف او, ”قانون بازده نزولی“ و ”مزیت نسبی“ است: 

الف. قانون بازده نهایی نزولی: به اعتقاد ریکاردو, همزمان با رشد اقتصادی و جمعیتی, به‌دلیل افزایش نیاز به مواد غذایی و محصولات کشاورزی, کشاورزان مجبور خواهند شد زمین‌های دارای بهره‌وری پایین‌تر را نیز زیر کشت ببرند (بعد از زمین‌های درجه یک که درآغاز زیر کشت می‌روند, زمین‌های درجه دو و درجه سه مورد استفاده قرار می‌گیرند). از آنجاییکه بهره‌وری زمین‌های درجه 2, 3 و 4 کمتر از زمین‌های درجه 1 است, هزینه تولید در آنان افزایش می‌یابد. درنتیجه قیمت مواد غذایی افزایش یافته و بالتبع سود بادآورده‌ای (رانت) نصیب صاحبان زمین‌های درجه 1 می‌گردد. مقدار این رانتِ دریافتی توسط صاحبان زمین, همگام با رشد جمعیت افزایش یافته و باعث کاهش درآمد کل جامعه (دردسترس کارگران و مهمتر از آن سود سرمایه‌گذاران) می‌شود. نهایتاً اقتصاد به یک وضعیت ایستا یا تعادلی می‌رسد که در آن, کارگران صرفاً دستمزدهایی در سطح حداقل معیشت دریافت می‌کنند. به اعتقاد او, رشد اقتصادی در یک جامعه سرمایه‌داری در سایه وجود مواد غذایی ارزان‌قیمت (که به معنی پایین‌تربودن دستمزدهای کارگران صنعتی و بالاتررفتن سودهای سرمایه‌داران است) و درنتیجه افزایش امکان انباشت سرمایه در صنعت, تولید بیشتر و درنهایت افزایش درآمدهای اقتصادی کل, تحقق می‌یابد. 

از دیدگاه ریکاردو, افزایش بهره‌وری کشاورزی (در مقایسه با صنعت), پایه اساسی رشد اقتصادیاست. او اعتقاد داشت در بلندمدت با پیشرفت فناوری, بهره‌وری زمین‌های کشاورزی افزایش می‌یابد. ریکاردو تعقیب سیاست درهای باز برای تجارت آزاد را برای پایین‌نگهداشتن سطح دستمزدهای اسمی, توصیه نمود.



ب. نظریه مزیت نسبی: براساس این نظریه, مبادله آزاد مابین کشورها, باعث افزایش مقدار تولیدات (محصول) جهانی می‌شود. اگر هر کشوری به تولید کالاهایی روی آورد که توانایی تولید آن‌ها را با هزینه نسبی کمتری (در مقایسه با دیگر شرکا و رقبای تجاری خود) دارد, در این صورت, کشور مفروض قادر خواهد بود, مقداری از کالاهایی را که با هزینه کمتری تولید می‌کند با کالاهای دیگری که ملت‌های دیگر قادر به تولید ارزانتر آن‌ها هستند, مبادله نماید. در پایان یک دوره زمانی, ملت‌ها درخواهند یافت که امکانات مصرف آن‌ها, در اثر تجارت و تخصصی‌شدن, نسبت به زمانی که همه کالاهای موردنیاز خود را در داخل کشورهایشان تولید می‌کرده‌اند, افزایش یافته است. به همین خاطر, اقتصاددانان, تجارت آزاد جهانی را مطلوب می‌دانند چون باعث افزایش تولید ناخالص ملی کشورها و بالتبع افزایش رفاه ملت‌ها خواهد شد. او به کمک مفهوم ”هزینه فرصت“ نشان داد که نباید کشورها (بنابر اعتقاد اقتصاددانان گذشته) صرفاً بر تولید کالاهایی که در آن‌ها دارای مزیت مطلق (در مقابل دیگر کشورها) هستند, متمرکز شوند بلکه در داخل کشور نیز باید با درنظرگرفتن هزینه جایگزینی یک کالا با کالای دیگر, برمبنای مزیت نسبی (مقایسه‌ای) عمل کرد. 

مدل رشد کلاسیک

از مجموع دیدگاه‌های اقتصاددانان کلاسیکی که گفتیم, مدل رشد اقتصادی کلاسیک سربرآورد. از دیدگاه آنان, توسعه اقتصادهای سرمایه‌داری, مسابقه‌ای بود بین پیشرفت فناوری و رشد جمعیت, که در آن برای مدتی, پیشرفت فناوری در راس قرار داشت اما روزی این سرآمدی پایان خواهد یافت (و یا دچار رکود می‌شود) و اقتصاد سیر نزولی در پیش خواهد گرفت. پیشرفت فناوری, به نوبه خود, وابسته به انباشت سرمایه است که بسترساز ماشینی‌شدن و تقسیم کار است. نرخ انباشت سرمایه نیز به سطح و روند تغییر سودها وابسته است. به طور خلاصه باید گفت, پیشرفت واقعی (به مفهوم برخورداری از یک سطح زندگی بالاتر که به‌گونه‌ای پایدار و مستمر در طی زمان رشد نماید) در این مدل وجود ندارد. بلکه مدل‌های رشد ارایه‌شده توسط این اقتصاددانان (کلاسیک), نویدبخش توقف پیشرفت اقتصادی این کشورها در بلندمدت است, زمانی که دیگر درآمد سرانه, امکان رشد بیشتر را از دست خواهد داد. 

نظریه کارل مارکس

مارکس برخلاف اسمیت, مالتوس و ریکاردو, سرمایه‌داری را غیرقابل‌تغییر نمی‌دانست. او به سرمایه‌داری به عنوان یکی از شیوه‌های تولیدی که با کمون اولیه شروع شد, سپس وارد مرحله برده‌داری شد و پس از آن شیوه تولید فئودالیسم در جوامع حاکم گردید, می‌نگریست. او معتقد بود سرمایه‌داری مرحله چهارم از شیوه‌های تولیدی رایج در جهان است که نهایتاً فرومی‌پاشد. این فروپاشی بخاطر رکود نخواهد بود بلکه به‌دلایل اجتماعی خواهد بود و نهایتاً جهان به یک مرحله نهایی به نام کمونیسم خواهد رسید. عقیده او نقطه مقابل استوارت میل محسوب می‌شود چون او سرمایه‌داری را مرحله نهایی توسعه انسانی می‌دانست. مارکس قدرت تولیدی سیستم سرمایه‌داری را مورد ستایش قرار می‌دهد اما هزینه انسانی تولید چنین ثروتی را (بخصوص توزیع شدیداً یک‌جانبه آن را ) مورد انتقاد قرار می‌داد. او بر این باور بود که ارزش افزوده تولید, فقط ناشی از کار طبقه کارگر (پرولتاریا) است درحالیکه سرمایه‌داران سهم غیرمتناسبی از درآمد را صرفاً به‌خاطر تملک ابزار تولید به خود اختصاص می‌دهند. مارکس هوشمندانه دریافت که توزیع درآمد در جوامع سرمایه‌داری بسیار غیرمنصفانه و غیرعادلانه است. 

مدل رشد اقتصادی سرمایه‌داری مارکس

از نظر مارکس هر یک از شیوه‌های تولید (کمون اولیه, برده‌داری و فئودالیسم, سرمایه‌داری, سوسیالیسم و کمونیسم) دارای دو مشخصه عمده ”نیروهای تولید“ و ”روابط تولید“ هستند. نیروهای تولید مربوط به ساختار فنی تولید (همچون سطح و نرخ تغییر فناوری, ابزارها و وسایل تولید, و منابع طبیعی) است درحالیکه روابط تولید به شیوه‌های خاص روابط انسان‌ها در جریان تولید مربوط می‌شود. به عبارت دیگر, روابط تولیدی به روابط اجتماعی میان افراد به‌ویژه رابطه فرد با ابزار تولید گفته می‌شود. 
در نظام سرمایه‌داری, رابطه طبقاتی اولیه به صورت ارتباط بین سرمایه‌دار و طبقه کارگر غیرمالکی که مجبور است به‌منظور زنده‌ماندن برای سرمایه‌دار کار کند, بوجود آمد. از دیدگاه مارکس, موفقیت‌های طبقاتی براساس نقشی که هر کس در فرآیند تولید ایفا می‌کند, قابل تعریف است. تابع تولید عمومی مارکس, تقریباً شبیه تابعی است که توسط کلاسیک‌ها عرضه شده است, با این تفاوت که مارکس تاکید بیشتری بر روی ساختارهای نهادی و طبقاتی جامعه نموده است. 
نکته اساسی از دیدگاه مارکس اینست که سرمایه‌داران, انباشت سرمایه برای کسب سودهای بالاتر را, ادامه می‌دهند. اما درنهایت, افزایش یا کاهش سودها, وابستگی قطعی به سطح ارزش افزوده دارد و نه به نرخ رشد جمعیت ویا زمین‌های غیرمرغوب کشاورزی. افزایش سود, نیازمند کوششی بی‌وقفه از سوی سرمایه‌داران برای استثمار هرچه‌بیشتر کارگران ازطریق افزایش بهره‌وری یا کاهش دستمزدهای واقعی آنان است. مارکس برخلاف سایر کلاسیک‌ها, رکودی را برای درآمد سرانه پیش‌بینی نکرد, بلکه او بر عدم‌تعادل درآمدها در جامعه سرمایه‌داری تاکید ورزید و سهم‌های درآمدی را وابسته به مبارزات طبقاتی (ظهورکننده) می‌دانست. 

نظریه شومپیتر

جوزف شومپیتر اعتقاد داشت ماشین سرمایه‌داری علاوه براینکه قادر است نرخ‌های بالای رشد اقتصادی تولید کند, بلکه می‌تواند ضررهای اجتماعی آن را نیز جبران نماید. او قلباً از جامعه مدنی سرمایه‌داری خالص, لذت می‌برد و آن را تایید می‌کرد. با این وجود او نیز رکود و فروپاشی سرمایه‌داری را باور داشت. او تحلیلش را اینگونه آغاز می‌کند که یک اقتصاد در تعادل ایستا قرار دارد و ویژگی آن یک ”جریان دوری“ است که برای همیشه تکرار می‌شود. در این سیستم اقتصادی, هر بنگاه در تعادل رقابتی کامل قرار دارد که هزینه‌های آن دقیقاً معادل درآمدهای آن است و سود صفر است. فرصت‌های سود وجود ندارد و خانواده‌ها نیز همچون یک بنگاه در چنین حالتی به سر می‌برند. اساس توسعه اقتصادی, قطع این جریان دوری است که به شکل یک ”نوآوری“ اتفاق می‌افتد. نوآوری, ساخت ماشین و ابزار جدید را ضروری می‌نماید. این نوآوری از سه طریق اتفاق می‌افتد: جایگزینی ماشین‌آلات و ابزارهای غیرقابل‌استفاده فعلی, انتظار کسب سودهای انحصاری از یک زمینه جدید,‌ تولید محصول جدیدی که مردم حاضر به کاهش پس‌اندازهای خود برای خرید آن کالا باشند. او خودش بر راه دوم تاکید می‌ورزد. بعلاوه او به طور جدی بر لزوم وجود ”کارآفرینان“ تمرکز می‌کند و بیان می‌دارد که این افراد با کشف فرصت‌های نوین,‌ جریان عظیمی از سرمایه‌گذاری‌ها و سودها را به راه می‌اندازند. 
#دوستداران_چالوس

نظام های خنگ، نظام های خلاق

تفکر استراتژیک 

فردی که برای ادامه تحصیل به سوئیس رفته بود می گفت: نزدیک دانشگاه یک خانه اجاره کردم. صاحبخانه خانمی ۶۷ ساله بود که با شغل معلمی بازنشست شده بود. طرح های بازنشستگی در سوئیس آنقدر قوی هستند که بازنشستگان هیچ نگرانی برای زندگی ندارند.

یک روز متوجه شدم او کار پیدا کرده! خیلی تعجب کردم. کارش چه بود؟ مراقبت از یک پیرمرد ۸۷ ساله! از او پرسیدم آیا برای نیاز به پول این کار را می کند، او گفت: من برای پول کار نمی کنم، بلکه زمان خودم را در «بانک زمان» سپرده گذاری می کنم تا در زمانی که مثل این پیرمرد توان حرکت ندارم، آن را از بانک بیرون بکشم!
وقتی بیشتر درباره آن جستجو کردم، فهمیدم بانک زمان یک طرح بازنشستگی برای مراقبت از سالمندان است که توسط وزارت تامین اجتماعی فدرال سوئیس اجرا شده است. داوطلبان، زمان مراقبت از سالمندان را در حساب شخصی شان در سیستم تامین اجتماعی پس انداز می کنند تا وقتی نیاز به مراقبت داشته باشند، از آن برداشت کنند!
طبق قرارداد؛ یک سال بعد از انقضای خدمات متقاضی، یعنی همان سپرده گذاران زمان، بانک زمان میزان ساعات خدمات را محاسبه کرده و به او یک کارت بانک زمان می دهد! وقتی او هم نیاز به کمک یک نفر دیگر دارد، می تواند با استفاده از آن کارت؛ زمان و بهره آنرا برداشت کند.
صاحبخانه ام هفته ای دو بار برای مراقبت از پیرمرد سرکار می رفت و هر بار هم دو ساعت وقت برای خرید، تمیز کردن اتاق، آفتاب گرفتن پیرمرد و گپ زدن با او سرمایه گذاری می کرد. اتفاقا یک روز دانشگاه بودم که تماس گرفت و گفت از چهارپایه افتاده. فورا مرخصی گرفتم و او را به بیمارستان رساندم. مچ پایش شکسته بود. داشتم کارهای تقاضا برای مرخصی جهت مراقبت خانگی را انجام می دادم که به من گفت جای نگرانی نیست چرا که برای برداشت از بانک زمان درخواست داده است.
ظرف کمتر از دو ساعت بانک زمان یک داوطلب فرستاد که به مدت یک ماه هر روز با گپ زدن و پختن غذاهای لذیذ از او مراقبت می کرد. او به محض بهبودی، دوباره شروع کرد به سرمایه گذاری مجدد و سپرده گذاری زمان (برگرفته از کانال خوب دکتر زینت بخش)

جالب اینجاست که این نوآوری اجتماعی، منجر به خلق پول جدیدی شده است. همانگونه که ما پول (ارز)های سنتی داریم و همچنین پول های مجازی و ارزهای رمزپایه (مانند بیت کوین)، ارزهای زمان پایه نیز خلق شده اند و با گسترش این ارزها شما می توانید گزینه های بیشتری در اختیار داشته باشید.

☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی

در هر جامعه ای، یک شهر را نظر بگیرید یا یک سازمان یا یک تیم کاری یا یک کشور نیازها وجود دارند: نیاز به شادی، نیاز به تغذیه، نیاز به احترام، نیاز به آزادی، نیاز به دوست داشتن و و دوست داشته شدن، نیاز به امنیت و نیاز جنسی و هزاران نیاز خُرد و کلان دیگر. هر جامعه ای که بتواند این نیازها را به خوبی پاسخ دهد، جامعه ای است که اعضای آن خوشبخت ترند و شادکامی و رضایت بیشتری را تجربه می کنند.
از آن طرف در همان جوامع، در کنار نیازمندی ها، توانمندی هایی نیز وجود دارد. ظرفیت هایی که بلااستفاده مانده اند. به همین ایده بانک زمان نگاه کنید. عده ای هستند که نیازمند وقت گذاری برای مراقبت و همصحبتی هستند و عده ای هم هستند که وقت اضافه دارند و در ضمن دارای روحیه عاطفی برای مراقبت از دیگران.

نظام های خلاق، نظام هایی هستند که نیازمندی ها و توانمندی ها را به همدیگر می دوزند. دقت کنید که نظام های خلاق خودشان به نیازها پاسخ نمی دهند. بلکه طراحی سازوکار می کنند. سازوکار پاسخگویی به نیازمندی ها از طریق توانمندی های موجود. بدین ترتیب از یک طرف با نیازهای ارضا نشده و سرکوب شده روبرو نیستیم و از طرف دیگر با پتانسیل های هدررفته و به کار گرفته نشده.

نظام های خنگ اما راه دیگری را در پیش می گیرند. اول اینکه نیازها را تشخیص نمی دهند. دوم اینکه نیازها را به رسمیت نمی شناسند و گاهی با آن مخالفت می کنند و سوم اینکه سعی می کنند خودشان نیازها را پاسخ دهند. کار نظام ها، شرکت داری، بیمارستان داری، مدرسه داری، سدسازی نیست. بلکه نظام ها، موظف اند سازوکار طراحی کنند. سازوکاری که حاصل آن این می شود که عده ای دیگر بیمارستان داری می کنند و سلامت را تضمین کنند و …

جوامع خلاق، محصول ایده های خلاق است که در نگاه اول کمی عجیب، غیرمنتظره و نشدنی به نظر می رسند. نترسیم! بار دیگر به اطراف خود بنگریم، نیازمندی ها و توانمندی ها را کنار هم بگذاریم و ببینیم می توانیم بازی های برنده-برنده طراحی کنیم. ایران ما به خاطر جوان بودن جمعیت، حس شدید پیشرفت خواهی، میزان بالای تحصیلات نشان داده است که می تواند یک جامعه خلاق باشد. شاید ایران بتواند مبدع پول زمان_پایه بعدی باشد‌.

دکتر مجتبی لشکر بلوکی

#دوستداران_چالوس