▫️داستان جالبی از عصر شوروی نقل میشود که معلوم نیست واقعی است یا ساختگی؛ البته اهمیتی هم ندارد؛ چون نتیجهگیری از آن حائز اهمیت است. میگویند در یکی از سفرهای مقامات اقتصادی شوروی سابق به خارج از این کشور، یک اقتصاددان تازهکار از رئیس این هیات، وقت ملاقاتی گرفت و با حضور در جمع آنان، انتقادات شدیدی را درخصوص مشکلات سیاستگذاری اقتصادی در شوروی، خطاب به وی و بوروکراتهای همراهش مطرح کرد.
▫️رئیس هیات اقتصادی شوروی پس از اینکه مودبانه به حرفهای اقتصاددان تازهکار گوش کرد، از او پرسید: چرا این حرفها را دارید به ما میزنید ما این چیزها را میدانیم همه بوروکراتهای اقتصادی شوروی میدانند! اقتصاددان داستان ما با تعجب میپرسد: اگر شما از این مشکلات خبر دارید، پس چرا برای حل این مشکلات کاری نمیکنید؟ رئیس هیات در کمال خونسردی پاسخ میدهد: اشتباه شما دقیقا در همین جاست؛ آن چیزهایی که به نظر شما مشکلات است، به نظر ما مشکلات نیست.
▫️واقعیت آن است که نظام تصمیمگیری اقتصادی تابع یک نظام تصمیمسازی است که در تاروپود بوروکراسی ریشه دوانده است. دولتها میآیند و میروند؛ اما این لایه تصمیمساز همیشه هستند و در برابر هرگونه اصلاحی جز اصلاحات شکلی مقاومت میکنند و هر نوع اصلاحی را به حدی استحاله میکنند که با هاضمه رانتی ساختار اقتصادی متناسب شود.
▫️بوروکراسی ذینفع در اقتصاد رانتی ایران از یکسو نوعی «اینهمانی» بین منافع خود و منافع مردم ایجاد کرده و از سوی دیگر با زیرکی مضاعفی توانسته است نسخههای تصمیمسازی خود را از نظر شکلی به نوعی بستهبندی کند که شبیه دغدغههای نظام تصمیمگیری باشد. اینان در طول پنجاه سال اخیر به تدریج شرکای خود را در شرکتهای دولتی و خصولتی و خصوصی یافتهاند و در کنار هم شبکهای از شبهکارشناسان را نیز پشتیبانی میکنند که وظیفه تئوریزه کردن «اینهمانی اقتصاد رانتی با منافع محرومان» را بر عهده دارد.
▫️در این چارچوب، آنچه برای مردم و فعالان اقتصادی عنوان «مشکلات» دارد برای ذینفعان اقتصاد رانتی (بوروکراسی رانتآفرین، شرکای رانتخوار و شبه کارشناسان) «فرصتهای پولساز» نام دارد نه «مشکلات». توانایی محیرالعقول باشگاه رانت آفرینان در بسته بندی نسخههای خود ذیل عناوین جذابی چون حمایت از محرومان، حمایت از تولید، مبارزه با گرانفروشی و هر آنچه دغدغه نظام تصمیمگیری است باعث شده است که زنجیره و چرخهای از مشکلات را بر مردم و اقتصاد کشور تحمیل کنند که البته برای آنان منبع رانت است.
▫️بهعنوان مثال وقتی برای همه عیان است که واردات نهادههای دام و طیور با دلار ۴۲۰۰ باعث مهار افزایش قیمت این نهادهها برای مرغداران کشور نشده است و این نهادهها با قیمتی چندبرابر به دست اکثر مرغداران میرسد و به همین دلیل قیمت مرغ و تخم مرغ هم چند برابر شده است، آیا جز این است که این مشکل، برای آنان که چنین تصمیمی را پختوپز کرده و به نظام تصمیمگیری فروختهاند، عنوان مشکل ندارد و صرفا یک فرصت رانتی است؟
▫️برگردیم به داستان ابتدای مقاله. به نظر میرسد اکثر سیاستگذاریهای اشتباه مثل نظام چندنرخی ارز و تامین مالی، ریشه شوکهای تورمی و موجهای آن و توزیع رانتی محصولات شرکتهای دولتی برای باشگاه رانتآفرینان عنوان «مشکلات» ندارد. شبهکارشناسان این باشگاه، صرفا سوءاستفاده از این سیاست غلط را «مشکل» میدانند و چرخهای از نسخهها را برای حل این مشکل پیشنهاد میکنند که در دل هر کدام از این نسخهها، مشکلاتی دیگر (بخوانید فرصتهای رانتی) نهفته است.
▫️بهعنوان مثال، موجهای تورمی اگرچه برای مردم عنوان مشکل دارد، ولی برای باشگاه رانتآفرینی فرصتی برای چند برابر کردن ثروت است و به همین دلیل فرمول تهیه شوک بهعنوان راهحلی جعلی برای ثبات اقتصادی همیشه روی میز است. همچنین توزیع دلار ۴۲۰۰ تومانی یا سکه یک میلیونی بهعنوان راهحل مقابله با شوک، برای مردمی که ذوب شدن درآمد ناچیز خود را میبینند، عنوان مشکل دارد؛ اما برای آنان که همیشه در ابتدای صف هستند تخصیص هرچیزی که دو نرخ یا چند نرخ دارد، صرفا یک فرصت است نه یک مشکل.
▫️اما آخر داستان: هم اکنون که مجددا پنجره فرصتی برای اصلاحات اقتصادی باز شده است، باید پذیرفت که راهحلهای باشگاه رانتآفرینان برای «مشکلات» به دلیل اینکه تعریف آنان از «مشکلات» به کلی با بقیه مردم و کارشناسان فرق دارد، حرکت در بیراههای است با مقصدی نامعلوم. راهحلها را یا باید در خارج از دایره آنانی که پیامد تصمیمسازیهای اشتباه خود را نمیپذیرند و متهم اصلی یعنی رانتآفرینان را پشت موجود موهومی به نام نئولیبرالیسم قایم میکنند، جستوجو کرد یا اینکه در انتظار تکثیر «مشکلات» نشست.
منبع : دنیای اقتصاد
ضعف مدیریتی به خصوص در عرصه اجرایی و اداری کشور بر کمتر کسی پوشیده است و مساله مهمتر تکیهزدن مهندسان و پزشکان بر پستهای غیرتخصصی و مدیریتی کشور است که ماحصل آن شرایط نابسامان امروز است. برای مثال در اقتصاد ایران، پزشکانی میشناسیم با عناوین مدیریت برنامهریزی، معاونت غذا، معاونت پارلمان، مدیریت بیمارستان، مدیریت آسیبها و امور اجتماعی و... و از سوی دیگر مهندسانی با عناوین مدیر حراست، مدیر Hse، مدیر اجرایی، مدیر پروژه، مدیر مهندسی، معاونت مدیر، قائم مقام مدیر و از همه بدتر مدیر عامل شرکت! همین دو مثال ما را به این نتیجه میرساند که مدیریت در کشور ما به مثابه آش شلهقلمکاری است که همه چیز داخل آن است و در نهایت نیز نه چاشنی دارد و نه مزه و نه آشپز متبحری که آن را به عمل آورد. پرواضح است که در سیستمهای اینچنینی ضعفهای مدیریتی جایش را به تحکم، زورگویی، عدم مشارکت در تصمیمگیری، رانت اطلاعاتی، باندبازیهای گروهی، پوشش ضعفهای تخصصی و... میدهد و ماحصل تصمیماتی که برونداد چنین سیستمهایی است قطعاً در کمک به تقویت تولید داخلی و شکلگیری قدرتمند برندهای ایرانی و پایداری آنها نخواهد بود./تجارت فردا
س از انحلال این سازمان و تبدیل آن به دو معاونت در دولت محمود احمدی نژاد، دولت تدبیر و امید احیا سازمان را یکی از اولویت های مهم خودش اعلام کرده بود. این در حالی است که در ابتدای ترین روزهای حضور دولت حسن روحانی، زمزمههای احیاء این سازمان به گوش میرسید و در نهایت در 19 آبان 1393 با دستور رئیس جمهور و تصویب هیات وزیران با ادغام دو معاونت برنامه ریزی و نظارت راهبردی و توسعه مدیریت و سرمایه انسانی رئیس جمهور، سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور احیا شد. سعید لیلاز، تحلیل گر اقتصادی بر این باور است که بود و نبود سازمان مدیریت و برنامه ریزی تفاوت چشمگیر و روشنی در سمت و سوی دولت و عملکرد کمی و کیفی اقتصاد کشور نسبت به سایر کشورهای دیگر ندارد. گفت وگوی لیلاز در خصوص جزئیات احیا سازمان برنامه با خبرگزاری خبرآنلاین را در ادامه می خوانید.
احیا سازمان مدیریت و برنامه ریزی چه تاثیری بر روند حرکتی اقتصاد کشور میگذارد؟
تجربه اقتصاد و مدیریت اقتصاد ایران در 70 سالی که از تاسیس سازمان مدیریت و برنامه ریزی و دورههای کوتاه مدت انحلال این سازمان نشان میدهد که بود و نبود سازمان مدیریت تفاوت چشمگیر و روشنی در سمت و سوی دولت و عملکرد کمی و کیفی اقتصاد کشور نسبت به سایر کشورهای دیگر ندارد. همانطور که تاریخ نشان میدهد این سازمان بارها منحل شده است و برای چندمین بار است که منحل و بعد از گذر زمان دوباره احیا می شود ادامه مطلب ...