“روستای مِچِر” از توابع بخش مرزنآباد چالوس، در هشت کیلومتری جاده اصلی تهران_شمال واقع شده است. مِچِر با جمعیت ثابتی در حدود ۲۰ خانوار، پس از گذر ۴۰ساله انقلاب، همچنان از نگاه مدیران ارشد شهرستان و استان، مغفول مانده و گویی طی ۴۰ ساله گذشته، هرگز کسی به فکر آبادانی آن نبوده است!
مِچِر یکی از آبادیهای دهستان کوهستان غرب در بخش مرزنآباد و از توابع شهرستان چالوس است که از شمال به “امامزاده فضل فاضل”، از شرق به مراتع “شیرکوه”، از غرب به روستای “نکرس” و از جنوب به روستای “دزماکوتی” متصل بوده و بر اساس آخرین آمار میدانی و به استناد اظهارات اهالی روستا، دارای حدود تقریبی ۲۰ خانوار ثابت میباشد اما همواره در محرومیت برخورداری از کمترین امکانات؛ حتی امکانات اساسی همچون راه دسترسی و ماشینرو، برق، آب آشامیدنی لولهکشی، تلفن، حمام عمومی، امکان آسوده دسترسی به سوخت، مدرسه در مقاطع بالاتر از دبستان و حتی فاقد درمانگاه صحرایی بوده است!
اهالی این روستا، علیرغم همهی بیتوجهیها، طی چهار دهه اخیر، هرگز گلایهای ملموس جهت بهرهمندی عادلانه چون دیگر مناطق از امکانات اولیه و بحق خود نداشتهاند و گویی همین مظلومیت و معصومیت ذاتی که برآمده از روح پاک اهالی کوهستان است؛ مسئولین محلی و استانی را بهطور روزافزونی از حضور موثر در این نقطه، دور نگاه داشت!!
اگرچه طی ایام اخیر، به دلایلی که در پی خواهد آمد، نگاه برخی مسئولین منطقه به “مِچِر” افتاد، اما تا این لحظه همچون گذشته ، جز وعدههای تکراری و پوچ و بی اثر ، اتفاق خوشایند و محسوسی را عاید این روستای زیبا، بکر با مردمان باصفا و میهماننوازش نساخته است!
در ابتدای ورودی این روستای زیبا و کوهستانی، تابلویی بهعنوان مشخصه و شناسنامه روستا، مستقر گردید اما نهایت توجه به این منطقه، احداث جادهای در حدود ۱۴ سال پیش تا “امامزاده فضل فاضل” میباشد که آنهم ۷ کیلومتر با روستا فاصله دارد (یعنی توجه مسئولین به قبور سرداران عرب مهاجم این دیار بیشتر از توجه به مردم این دیار هست که البته قابل تامل و تاسف؟!!) و متاسفانه پس از یک دهه و نیم از احداث آن، هنوز اقدامی جهت ادامه جاده تا روستا مشاهده نگشت!!
۷ کیلومتری که از نسلهای پیشین به یادگار مانده و به جادهای مالرو (جادهای که تنها پای پیاده یا با اسب و چهارپایان دیگر بتوان از آن گذشت!!)، معروف است.
جای بسی تاسف است که مسئولین نه تنها در چهل ساله گذشته، هرگز این روستا و اهالیاش را در تخصیص و تقسیم اعتبارات جهت انجام اقدامات عمرانی همچون سایر مناطق، به حساب نیاوردهاند، بلکه بیمهری به جایی رسیده که گویی حتی منکر یک شهید، یک آزاده و ۶ جانباز آن هستند! به احتساب میانگین شهید، آزاده و جانبازان روستا به نسبت جمعیت آن، میتوان گفت؛ اهالی بخشنده و از خود گذشتهی “مِچِر”، بیشتر از هر نقطهای از کشور، دین خود را به میهن عزیزمان پرداخت کردهاند و به جرات میتوان گفت؛ همهی ما به اندازه حداقل ۴۰ سال، به این روستا و مردم نازنینش بدهکاریم!
جالب است بدانیم همین روستای کم جمعیت، بهطور نسبی، در حدود ۳۰ درصد از نیاز لبنی بخش مرزنآباد را تامین مینماید و کیفیت و مرغوبیت محصولات کشاورزی و باغی آن در مقایسه با سایر مناطق اطراف، بینظیر و شهره است!
بواسطه بِکر بودن این روستا از هر نوع رفاه زندگی موجب افزایش قابلیت بومگردی و گردشگری این روستا گردیده که هر فصل سیل مشتاقان و طرفداران را به سمت خود معطوف سازد ، حال در صورت احداث جادهای ماشین رو و ایمن، بهقدری قابل تامل است که میتوان ادعا داشت، در یک لحظه نه تنها همهی اهالی این روستا، بلکه روستاهای اطراف را نیز میتواند از منظر اشتغالزایی و ایجاد فرصت کسب درآمد پایدار، ذینفع سازد.
در “مِچِر” طی انتخابات سه دوره نخست شوراهای اسلامی، رسما صندوق اخذ آراء مستقر میگشت و بهخاطر تداوم بیتوجهیهای برخی مسئولین که وظیفه ذاتی مسئولیتشان، تقبل عمران و آبادانیای بدون تبعیض میباشد، با نادیده گرفتن روزافزون مطالبات بهحق این روستا، از دوره چهارم و پنجم شوراهای اسلامی، تنها عضوی انتصابی نصیبش گشته است!
با توجه به آنکه تا به امروز این روستا از نعمت راه ماشینرو، برق، سیستم آب آشامیدنی لولهکشی، حمام عمومی، نانوایی، درمانگاه حتی از نوع صحرایی و عشایری، مدرسه بالاتر از مقطع ابتدایی و در حقیقت از نعمت داشتن هر نوع امکانات دنیای مدرن، بیبهره بوده است، میتوان اینگونه ارزیابی کرد که “مِچِر” از نگاه مسئولین، محلی و استانی، وجود خارجی ندارد!!
مگر میشود چهل سال از عمر انقلاب شکوهمند و اسلامی که بر پایه ادعای عدل اسلامی بنا شده است؛ بگذرد، اما از توجه موثر مسئولین بیبهره بماند؟!
اخیرا به کوشش اهالی، جهت احداث جاده دسترسی مناسب به روستا، _برای هزارمینبار شاید_ مجدداً مکاتباتی با نهادها و ادارات متولی امر همچون اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری غرب مازندران، فرمانداری شهرستان چالوس، بخشداری مرزنآباد، دفتر نماینده شهرستانهای نوشهر، چالوس و کلاردشت در خانه ملت و حتی برخی مسئولین استانی انجام گردید و در پی توافقات شفاهی و اعلان رضایت از سوی برخی مسئولین جهت ایجاد راه، اقدامات اولیه و فنی و مهندسی، آن صورت پذیرفت اما درست زمانی که با مشقت فراوان و تامین اعتبار اولیه از منبع دسترنج اهالی رنج دیده، ماشینافزار راهسازی از جمله لودر و بولدوزر به منطقه آورده شد، دستهای نامرئی همیشگی، که همواره مانع توسعه و آبادانی این روستا گردید، دوباره به کار افتاد و این اقدام خودجوش اهالی را متوقف ساخت و دوباره گرد ناامیدی را به دلهای روشن مردماش پاشید!
ناگفته نماند حتی هزینهی مطالعات توپوگرافی، تصویربرداری هوایی، ترسیم نقشه فنی و مهندسی کارشناسی شده، همه و همه از ذره ذره دسترنج همین اهالی تامین گشت اما باز بیمهری مسئولین، تنها دستاورد تلاش این مردم مظلوم گشت!!
مسئولینی پر ادعا که تنها به چیزی جز منفعت و سود خود فکر نمیکنند و همواره مردم را ملعبه دستاویز خود قرار داده اند و خواهند داد و....
یادآور میگردد؛ علاوه بر فاصله ۷ کیلومتری روستا از ضلع شمالی تا “امامزاده فضل فاضل، مسیر ۲ کیلومتری نیز مناسب احداث جاده از مسیر جنگلی وجود دارد اما گویی آینده فرزندان این روستا، سرنوشت جوانان برومندش، خاطره شهید، آزاده و ۶ جانبازش، هیچکدام ارزش چند درخت مسیر را نداشته است و جالبتر آنکه اهالی متعهد شدهاند در صورت آسیب به بافت جنگلی و درختان، حاضرند در ازای هر یک اصله درخت، ده درخت در هر نقطهای از منطقه که تعیین نمایند، بکارند.
یکی از اهالی در گلایه از بیمهری مسئولین اظهار کرد: سالهاست که برای اخذ مجوز لازم جهت ایجاد جاده، به هر دری زدهایم. از ۴ بخشدار مختلف، فرمانداران مختلف، حتی بیش از سه دورهای که نماینده فعلی در حال فعالیت میباشد و هربار در آستانه انتخابات به یاد ما میافتد، به کرار نامهنگاری کردهایم. حداقل ۳ مرتبه در ۳ دوره مختلف مجلس شورای اسلامی، نماینده حاضر قول پیگیری و مساعدت داده است اما هیچ اقدام ملموسی جهت ایجاد راه مناسب و دسترسی به روستا، صورت نگرفت.
وی با ابراز امیدواری افزود: اخیراً فرماندار شهرستان چالوس، با همراهی بخشدار مرزنآباد، رئیس میراث فرهنگی و گردشگری شهرستان، رئیس اداره راه و ترابری و… با مشقت فراوان در روستای “مِچِر” حضور یافتهاند و با قولهایی که دادند، اهالی روستا را بسیار امیدوار ساختند، اما حال که با اندوختههای ناچیز تک تک اهالی که ذره ذره از سالیان گذشته تا به امروز، جمع آوری گردید و توانستیم پس از انجام نقشه برداریهای فنی و مهندسی و با صرف هزینهای تا این لحظه بالغ بر ۱۴۰ میلیون تومان، ماشینافزارهای راهسازی را به منطقه بکشانیم، علیرغم انجام نامهنگاریهای اداری و قانونی، ما را به اقدامی غیر قانونی متهم و مانع ادامه فعالیتمان جهت احداث جاده شدهاند. آیا بیتوجهی مسئولین در ۴ دههی گذشته نسبت به این روستا، قانونی است؟ آیا مادر، کودک یا بیماری که بخاطر نبود امکانات پزشکی و عدم وجود راه دسترسی مناسب به شهر، جانش را از دست میدهد، قانونیست؟!
با دلی رنجور و ذهنی مشوش، از اهالی روستا جدا میشوم، با این امید که از پِیِ مان، مسئولین، با رویکردی مسئولیت پذیر و ضمن عدالت محوری در تخصیص و تقسیم اعتبارات عمرانی، به “مِچِر”، نظری دوباره و از سر وظیفه و تعهد نمایند. روستایی که در صورت فراهم آوردن راه دسترسی به آن، میتواند تولدی دوباره یابد. ترغیب اهالی روستا به حفظ اراضی اجدادیشان، تولد صنعت بومگردی و گردشگری در روستا، بسترسازی جهت اشتغال برای اهالی و حتی روستاهای اطراف، توسعه یابی کشاورزی و دامپروری و در حقیقت تقویت بنیه تولید شهرستان چالوس و هزاران امید تازه، منوط به همین یک اتفاق به ظاهر ساده از نگاه بسیاری از ماست. احداث جاده مناسب برای تنها روستایی از استان زرخیز مازندران که بخاطر عدم وجود راه دسترسی ماشینرو، از کوچکترین تغییرات و تسهیلات عمرانی محروم نگاه داشته شده است!
بنا بر اخبار رسیده به پایگاه خبری تحلیلی حرف شمال و تماسهای پیدرپی تنی چند از اهالی این روستا، یک قلاده پلنگ گرسنه تا بیستمتری خانهها و ساکنین این روستای محروم آمده و سال گذشته ۵ گاو؛ و یک ماه و نیم پیش ۱ گاو؛ و در طی ایام محرمالحرام ۹۶ هم ا گاو دیگر متعلق به دو تن از دامداران را از بین برده است!
اهالی این روستای صعبالعبور و دورافتاده که باوجود پیشرفت و توسعه در همه جای کشور؛ روزگار سختی را میگذرانند و نه زبان شکایتی دارند و نه یارای تشکر و قدردانی برای دریافت خدمات و امکانات دارند؛ و در تنهایی خود و محرومیت از توجه مدیرانی که داد عدالتخواهی سر میدهند، فرورفتهاند و در آرزوی نعمت برق، آب، تلفن و راه مناسب، معلم و تحصیل، شب را تا صبح بر بالین میگذارند؛ امروز حتی دیگر از ترس پلنگ گرسنه در آسایش و امنیت نمیباشند و هرلحظه ترس حمله به خانهها و دامها و آبادی خود رادارند!
برخی از ساکنین که تصمیم به دام انداختن پلنگ و یا کشتن آن را داشتند، بااحساس مسئولیت برای حفظ این جانور که در معرض خطر انقراض است، پشیمان شدند، ولی آیا مسئولان نسبت به امنیت آنها احساس مسئولیت خواهند داشت؟!
خدابخش و خضرالله سام دلیری دو برادری میباشند که با کشاورزی و دامداری روزگار را سپری میکنند و تنها دارایی آنها از زندگی همین چند رأس گاو است که آنهم طعمه غذای پلنگ گرسنهای شده که همه داد از حفظ سلامت زندگیاش میزنند، ولی کسی به فکر امنیت خانوارهای دهستان نیست! آیا نگهداری، رسیدگی و رفع گرسنگی و حفظ این پلنگ بر عهده سازمان حفاظت محیطزیست نمیباشد؟! همان اندازه که حفظ این پلنگ دارای اهمیت بسیاری است، ایجاد و حفظ امنیت ساکنین دهستانها هم مهم میباشد!
از مسئولین و مدیران اجرایی و زیستمحیطی کشور، استان و شهرستان این انتظار میرود تا قبل از اتفاقهای ناگوار و غیرقابلجبران برای اهالی و دامهایشان؛ و یا برای این قلاده پلنگ؛ علاوه بر مشخص کردن و راهنمایی اهالی شریف مچر» در نحوه پرداخت خسارت؛ نسبت به تعیین وضعیت این پلنگ گرسنه، اقدام؛ و راهکار جابجایی ساکنان این روستای دورافتاده که سال گذشته به نتایجی رسیده بود را اجرایی؛ و اقدام عاجل و فوری انجام دهند؛ و نتیجه آن را هم به رسانهها و مطبوعات اعلام کنند.
#مسئولین، لطفا مسئولانه در این گزارش تامل نمایند!!
#چالوس
نوشته : پیمان شعبانیتبار