چالوس

چالوس

بزرگترین مرجع معرفی نقاط دیدنی و تفریحی برای مسافرت و گردش
چالوس

چالوس

بزرگترین مرجع معرفی نقاط دیدنی و تفریحی برای مسافرت و گردش

قدرت نوشتن: شاه‌کلید رشد و پیشرفت

خب یه متن مهم نوشتم حتما بخوانید ؛

صد بار بخوانید
صد بار …

قدرت نوشتن: شاه‌کلید رشد و پیشرفت

یکی از اساسی‌ترین و سرنوشت‌سازترین مهارت‌هایی که می‌تواند مسیر زندگی ما را شکل دهد، توانایی ثبت و پردازش افکار، خواسته‌ها، اهداف، دغدغه‌ها و احساساتمان روی کاغذ است. شاید در نگاه اول، این کار پیش‌پاافتاده به نظر برسد، اما در حقیقت، یکی از بزرگ‌ترین نقاط تمایز بین افرادی است که در زندگی رشد می‌کنند و آن‌هایی که درجا می‌زنند.

اگر شما قادر باشید افکارتان را شفاف و منظم بنویسید، به احتمال زیاد در آینده‌ای نه‌چندان دور به پیشرفت و توسعه فردی خواهید رسید. چرا؟ چون نوشتن باعث می‌شود که ذهن شما نظام‌مندتر شود، تصمیمات بهتری بگیرید، و با آگاهی بیشتری مسیر زندگی خود را هدایت کنید. اما اگر این مهارت را نداشته باشید، احتمالا انرژی ذهنی شما صرف پاسخ‌های اشتباه به مسائل اشتباه می‌شود. در نتیجه، احساس می‌کنید که در یک چرخه تکراری گرفتار شده‌اید و هیچ تغییری در وضعیت‌تان ایجاد نمی‌شود—به عبارتی، درجا می‌زنید.

اما چرا نوشتن چنین اهمیتی دارد؟

در وهله اول، «نوشتن» به‌خودی‌خود مهارتی چالش‌برانگیز است. بسیاری تصور می‌کنند که کافی است قلم را روی کاغذ بگذارند و آنچه در ذهن دارند، جاری کنند، اما در عمل، اغلب افراد هنگام نوشتن با نوعی «گیر ذهنی» مواجه می‌شوند. چرا؟

زیرا ذهن ما مملو از احساسات، سوگیری‌ها و آشفتگی‌های لحظه‌ای است. وقتی فقط در ذهنمان فکر می‌کنیم، این افکار دائماً درهم‌تنیده و مبهم باقی می‌مانند. اما لحظه‌ای که آن‌ها را روی کاغذ می‌آوریم، انگار خود را از بیرون می‌بینیم؛ بی‌طرف، شفاف و بدون پرده‌های احساسی. آن‌وقت است که متوجه می‌شویم بسیاری از دغدغه‌هایی که در ذهنمان مهم به نظر می‌رسیدند، در واقع بی‌اهمیت یا حتی نادرست بوده‌اند. برعکس، بعضی نکاتی که قبلاً به آن‌ها توجه نکرده بودیم، ناگهان جلوی چشممان برجسته می‌شوند.

نوشتن همچنین به ما کمک می‌کند:
1. تفکر ساختاریافته داشته باشیم – وقتی می‌نویسیم، مجبور می‌شویم افکارمان را دسته‌بندی کنیم، به آن‌ها نظم ببخشیم و روابط منطقی بینشان را کشف کنیم. این فرآیند ما را از سردرگمی ذهنی نجات می‌دهد.
2. تصمیمات بهتری بگیریم – با نوشتن، مزایا و معایب تصمیماتمان را به‌وضوح می‌بینیم و کمتر دچار خطاهای هیجانی می‌شویم.
3. به خودشناسی عمیق‌تری برسیم – بسیاری از احساسات و دغدغه‌هایی که در ذهنمان جریان دارند، زمانی که نوشته می‌شوند، ماهیت واقعی خود را آشکار می‌کنند. این کار کمک می‌کند که خود را بهتر درک کنیم.
4. از چرخه‌ی بی‌نتیجه‌ی افکار رها شویم – افکاری که مدام در ذهنمان دور می‌زنند، اگر نوشته شوند، راهی برای خروج پیدا می‌کنند و دیگر مثل یک دایره بسته، ما را در خود حبس نمی‌کنند.

پس اگر تا امروز نوشتن را جدی نمی‌گرفتید، حالا زمان آن رسیده که این مهارت را به یکی از اصلی‌ترین ابزارهای خود برای رشد و موفقیت تبدیل کنید. کافی است روزانه چند دقیقه وقت بگذارید و هر آنچه در ذهنتان هست، روی کاغذ بیاورید. با تمرین و مداومت، خیلی زود متوجه خواهید شد که ذهن شما منظم‌تر، تصمیماتتان سنجیده‌تر و مسیرتان روشن‌تر شده است.

بنویسید، تا خودتان را بهتر ببینید

منبع کانال تلگرامی Arash analysis:

وزیر اقتصاد حتما بخواند

برای وزیر اقتصاد بعدی مینویسم امید وارم بخواند :
نه اینکه مثل همتی عین یه دانشجو تازه کار در اقتصاد عمل بکند:
بخدا که مشکل تورم ایران هیچ ربطی به چاپ پول ندارد.
اقتصاد ایران سال‌هاست که در گرداب مشکلات ساختاری، تحریم‌های بین‌المللی و سیاست‌گذاری‌های ناکارآمد گرفتار شده است. در چنین شرایطی، مدیریت اقتصادی نیازمند درکی جامع از مکانیسم‌های پولی، مالی و تولیدی است، اما متأسفانه بسیاری از تصمیم‌گیران اقتصادی، نگاه محدودی به این مسائل دارند. یکی از این برداشت‌های نادرست، تقلیل بحران تورم به صرفاً رشد نقدینگی است، در حالی که تورم در ایران حاصل مجموعه‌ای از عوامل پیچیده‌تر است که از ضعف تولید، وابستگی به درآمدهای نفتی، عدم تعادل در تراز تجاری، ناپایداری سیاست‌های مالی و اثرات تحریم‌ها نشأت می‌گیرد.

یکی از خطاهای رایج در سیاست‌گذاری پولی، این است که افزایش پایه پولی را علت اصلی تورم در نظر می‌گیرند، در حالی که در اقتصادی با رشد منفی یا نزدیک به صفر، حتی بدون افزایش نقدینگی، تورم می‌تواند ادامه پیدا کند. دلیل این امر آن است که حجم بالای نقدینگی موجود در اقتصاد، در نبود تولید کافی و سرمایه‌گذاری مؤثر، به سمت بازارهای غیرمولد مانند مسکن، ارز و طلا سوق پیدا می‌کند و منجر به افزایش قیمت‌ها می‌شود. در چنین شرایطی، کنترل نقدینگی بدون ارائه راهکار برای رشد اقتصادی، نه‌تنها مشکل را حل نمی‌کند، بلکه می‌تواند رکود را عمیق‌تر کرده و به تورم رکودی دامن بزند.

اقتصاد ایران برای خروج از این بن‌بست، نیازمند رهبرانی است که صرفاً به تئوری‌های رایج اکتفا نکنند و بتوانند با ارائه راهکارهای نوآورانه، موانع موجود را برطرف سازند. یک مدیر اقتصادی موفق باید بتواند بین سیاست‌های پولی، مالی و تجاری تعادل برقرار کند، زیرساخت‌های تولید را تقویت کند، وابستگی به درآمدهای نفتی را کاهش دهد و به جذب سرمایه‌گذاری خارجی و توسعه صادرات غیرنفتی بپردازد. بدون این رویکرد جامع، هیچ سیاست پولی‌ای به تنهایی نمی‌تواند ثبات اقتصادی را تضمین کند.

در نهایت، اقتصاد ایران بیش از هر چیز به تفکر سیستمی، برنامه‌ریزی بلندمدت و سیاست‌گذاری‌های علمی و واقع‌گرایانه نیاز دارد. مدیریت اقتصادی نباید در سطح کلاس‌های دانشگاهی باقی بماند، بلکه باید بتواند در میدان عمل، بحران‌های واقعی را مهار کرده و کشور را به سمت رشد پایدار هدایت کند

یکی از بزرگ‌ترین اشتباهات در مدیریت اقتصادی، تمرکز صرف بر کنترل متغیرهای پولی بدون در نظر گرفتن اثرات آن بر تولید و تجارت است. در اقتصاد ایران، مشکل اصلی نه‌تنها حجم نقدینگی، بلکه مسیر گردش آن در بخش‌های مختلف اقتصادی است. در شرایطی که زیرساخت‌های تولید ضعیف است و فضای کسب‌وکار با موانع متعددی روبه‌روست، هرگونه سیاست انقباضی بدون اصلاح ساختارهای اقتصادی می‌تواند رکود را عمیق‌تر کرده و اثرات مخربی بر بازارها بگذارد.

در بسیاری از اقتصادهای پیشرفته، حجم مبادلات بین بانکی نسبت به پایه پولی در سطحی کنترل‌شده باقی می‌ماند، اما در ایران این نسبت به‌شدت افزایش یافته است. این مسئله نشان‌دهنده آن است که پول به‌جای ورود به چرخه تولید، در سیستم مالی با سرعت بالایی جابه‌جا می‌شود، که خود عاملی برای افزایش تورم است. در چنین شرایطی، صرف کاهش رشد پایه پولی و نقدینگی نمی‌تواند به کاهش تورم منجر شود، زیرا سرعت گردش پول افزایش یافته و تأثیر خود را بر سطح عمومی قیمت‌ها می‌گذارد.

سیاست‌های پولی انقباضی، زمانی که بدون پشتیبانی از رشد اقتصادی اجرا شوند، تنها به افزایش نرخ بهره، کاهش سرمایه‌گذاری، خروج نقدینگی از بخش‌های مولد و در نهایت، تشدید رکود تورمی می‌انجامند. این همان اتفاقی است که در اقتصاد ایران رخ داده است: افزایش نرخ بهره، باعث کاهش انگیزه تولید و سرمایه‌گذاری شده، درحالی‌که گردش سریع پول در بازارهای غیرمولد، تورم را بیش از پیش تشدید کرده است.

راهکار مناسب برای عبور از این بحران، نه صرفاً سیاست‌های کنترل نقدینگی، بلکه تسهیل فضای کسب‌وکار، کاهش موانع تجارت داخلی و سرمایه‌گذاری، و ایجاد انگیزه برای هدایت نقدینگی به سمت فعالیت‌های مولد است. زمانی که پول در چرخه تولید و تجارت باقی بماند، به‌جای آنکه به سفته‌بازی و افزایش قیمت دارایی‌ها منجر شود، می‌تواند به افزایش اشتغال و کاهش فشارهای تورمی کمک کند
یه کوه پول تو این مملکت فقط داره از این بانک جا به جا میشه تو اون بانک بی هیچ تولیدی
راه رو رهبری داده بودند بانک ها باید دست از بنگاه داری بردارند
پول رو در اختیار تولید بگذارند
تا تولیدی رخ نده تورم همین است که همین …

حالا اینا به بماند داره
من جوون اقتصاد بلد باید ساکت شم
که  از اساس ۹۰ درصد اقتصاد دان های ایران بی سواد مطلق هستند
چرا؟
چون اصلا علم به روزی ندارند
چرا ؟
رشد پایه ی پولی منجر به رشد نقدینگی نمیشه، رابطه ی این دو دقیقا برعکس چیزی ست که شما و همتی و عموم اقتصاددانان ایرانی تصور دارید
یعنی اصلا اساس چیزی که اینا میخوان درست کنن تو اقتصاد اشتباهه
چرا ؟

بخدا یه وقتایی میگم به خودم حیف این همه علم اقتصاد من که تو این مملکت فقط سرکوب میشه :
بابا برید بخوانید علم اقتصاد یاد بگیرید
نه اینکه هیچی نمیدانید
زندگی مردم رو فقط به بازی میگیرین.
(بازم تاکید می‌کنم همش بخاطر عدم توجه به حرف های رهبری است )
برای  درک این جمله در چارچوب مقاله‌ی “خلق پول در اقتصاد مدرن” از بانک انگلستان، باید مفاهیم پایه پولی و نقدینگی را دقیق‌تر بررسی کنیم.
تعریف پایه پولی و نقدینگی
• پایه پولی (Monetary Base) شامل پول نقد در گردش + ذخایر بانک‌ها نزد بانک مرکزی است. این مقدار توسط بانک مرکزی ایجاد می‌شود.
• نقدینگی (Broad Money) به کل حجم پول در دست مردم و فعالان اقتصادی، از جمله سپرده‌های بانکی، گفته می‌شود.

باور سنتی: نقدینگی تابعی از پایه پولی است
• بسیاری از اقتصاددانان (از جمله عبدالناصر همتی، رئیس سابق بانک مرکزی ایران) باور دارند که افزایش پایه پولی (مثلاً از طریق چاپ پول یا افزایش ذخایر بانکی) باعث افزایش نقدینگی می‌شود.
• این نگاه بر اساس مدل‌های قدیمی ضریب فزاینده پولی است که می‌گوید بانک‌ها فقط می‌توانند به اندازه‌ی ذخایرشان وام بدهند.
دیدگاه نوین :
دیدگاه مقاله‌ی بانک انگلستان: رابطه‌ی پایه پولی و نقدینگی معکوس است
• مقاله نشان می‌دهد که در اقتصاد مدرن، بانک‌ها هنگام وام‌دهی پول جدید خلق می‌کنند و به پایه پولی وابسته نیستند.
• در واقع، افزایش نقدینگی بیشتر به تقاضای وام و رفتار بانک‌ها بستگی دارد تا میزان پایه پولی.
• پایه پولی بیشتر برای تسهویه بین بانکی استفاده می‌شود و مستقیماً وارد اقتصاد واقعی نمی‌شود.

چرا رابطه‌ی این دو معکوس است؟
• وقتی نقدینگی زیاد شود (مثلاً بانک‌ها وام بیشتری بدهند)، نیاز بانک‌ها به ذخایر کاهش می‌یابد. بنابراین، پایه پولی می‌تواند نسبتاً ثابت بماند یا حتی کاهش یابد.
• برعکس، اگر نقدینگی کم شود (بانک‌ها وام ندهند)، بانک مرکزی ممکن است برای جلوگیری از رکود، پایه پولی را افزایش دهد.

نتیجه‌گیری

این جمله می‌گوید که پایه پولی علت رشد نقدینگی نیست، بلکه گاهی حتی نتیجه‌ی آن است. مقاله‌ی بانک انگلستان نیز نشان می‌دهد که خلق پول مدرن از طریق وام‌دهی بانک‌ها اتفاق می‌افتد، نه از طریق افزایش پایه پولی توسط بانک مرکزی. بنابراین، سیاست‌هایی که فقط بر کنترل پایه پولی تمرکز دارند، لزوماً موفق به کنترل نقدینگی نخواهند شد.

حالا بازم میخوایین بفهمید چقدر اینا بی سواد هستند؟
ازشون بپرسید
تعریف نقدینگی چیست ؟
پاسخ اراجیف پایین است
( تعریف نقدینگی این است ، پایه پولی ضربدر ضریب فزاینده پولی)
حالا چرا جمله بالا اشتباه است ؟
چون اصلا علم روز اقتصاد رو بلد نیستن

این مقاله به بررسی مفهوم ضریب فزاینده پولی (Money Multiplier) و تغییر در دیدگاه سنتی درباره‌ی رابطه‌ی بین بانک‌ها و فدرال رزرو می‌پردازد
مرگ ضریب فزاینده پولی (R.I.P. Money Multiplier)
• در کتاب‌های درسی اقتصادی سنتی، ضریب فزاینده پولی به‌عنوان عاملی معرفی می‌شد که پایه پولی (ذخایر بانکی و پول نقد) را به نقدینگی گسترده (M2) تبدیل می‌کند.
• این مدل بر این فرض استوار بود که بانک‌ها فقط می‌توانند به اندازه ذخایر خود وام بدهند و فدرال رزرو با کنترل ذخایر، نقدینگی را تنظیم می‌کند.
اما در دنیای واقعی، این مدل دیگر معتبر نیست• مقاله توضیح می‌دهد که وام‌دهی بانک‌ها وابسته به میزان ذخایر آنها نزد فدرال رزرو نیست، بلکه به تقاضای وام و سیاست‌های بانکی بستگی دارد.
• بانک‌ها پول جدید را با ایجاد سپرده‌ها از طریق وام‌دهی خلق می‌کنند، نه از طریق یک فرآیند مکانیکی که به ذخایر بانک مرکزی متصل باشد.

• مدل ضریب فزاینده پولی سنتی منسوخ شده است و نمی‌توان از آن برای توضیح رفتار واقعی بانک‌ها و نقدینگی استفاده کرد.
• خلق پول توسط بانک‌های تجاری مستقل از میزان ذخایر نزد فدرال رزرو است و بیشتر تحت تأثیر سیاست‌های اعتباری بانک‌ها و تقاضای وام در اقتصاد قرار دارد.
سیاست‌گذاران باید به جای تمرکز بر پایه پولی، بر مقررات بانکی، نرخ بهره، و سیاست‌های اعتباری تمرکز کنند.
حالا تو ایران بانک مرکزی نقش فدرال رزرو رو بازی میکنه
برید تعریف های به روز اقتصاد رو یاد بگیرید
که زندگی مردم رو به این روز نندازین.

خیلی راحت اقتصاد ایران درست میشه با همین تحریم ها
هر چی ملک بانک ها دارند بفروشید وام بدون بهره بدید برای تولید

وسلام
درست میشه
این رو اقای خامنه ای هم گفتن
بانک ها غلط میکنن بنگاه داری میکنن …
تولید مملکت رو هم توی روسیه و کشور های اوراسیا که تحریم نیستیم بفروشید
تمام
وسلام …


منبع : کانال تلگرامی Arash analysis

اگر هیچ آرزویی ندارید، این نوشته را نخوانید.


اگر هیچ آرزویی ندارید، این نوشته را نخوانید.

تصور کنید که دلتان ماشین می‌خواهد، اما در عین حال یکی هم دارید مهم نیست چه مدلی، فقط دارید. حالا فرض کنید به شما ۲۰۰ میلیون تومان می‌دهند.

 با این پول چه ماشینی می‌خرید؟

 (البته بدون آنکه رؤیایی برای خودتان در این زمینه داشته باشید). احتمالاً پول را با ارزش خودروی فعلی‌تان جمع می‌کنید و اگر امیدی به آینده نداشته باشید، در نهایت یک انتخابی می‌کنید و ماشین جدیدی می‌خرید.


اما اگر امید داشته باشید چه؟

 شاید تصمیم بگیرید صبر کنید تا ۲۰۰ میلیون به ۳۰۰ میلیون برسد.

 حالا اگر به شما یک میلیارد بدهند چه می‌کنید؟ این بار دیگر منتظر نمی‌مانید، بلکه می‌توانید بهترین خودروی داخلی را بخرید. اما این بار قضیه فرق می‌کند؛ سبک‌سنگین می‌کنید، مزایا و معایب گزینه‌های مختلف را بررسی می‌کنید.


در کار و زندگی هم همین روند برقرار است. 

اگر حداقل یک درآمدی دارید و خانه پدری هم که برایتان اهمیتی ندارد، پس اگر این شغل نشود، سراغ شغل بعدی می‌روید. 

اما اگر هیچ پشتوانه‌ای نداشتید، همان اولین فرصت شغلی را می‌گرفتید و احتمالاً در آن پیشرفت هم می‌کردید.


این مسئله را می‌توان به حوزه‌های دیگر زندگی هم تعمیم داد همچون رابطه، سفر، راه‌اندازی کسب‌وکار و…

ما تا دلتان بخواهد در فامیل افرادی را داریم که از صفر، از روستا به شهر آمده‌اند و چون هیچ گزینه‌ای برای از دست دادن نداشتند، تن به هر کاری داده‌اند و حالا تبدیل به پیمانکاران موفق و ثروتمند شده‌اند. 

اما در همان خانواده، آنهایی که سطح متوسطی داشتند، تحصیلات دانشگاهی را دنبال کردند و یک حداقل معیشتی برایشان فراهم بود، در نهایت در یکی از شرکت‌های داخلی به‌عنوان مهندس مشغول شده‌اند و زندگی‌شان به همین روال ادامه دارد.


هدف از این حرف‌ها چیست؟

 اگر آن کسی نشدی که می‌خواستی، فقط غصه نخور. 

تو حداقل‌هایی را تأمین کرده‌ای یا برایت تأمین شده است! 

تو از ابتدا جلوتر بودی! 

حالا وقت آن است که برای آینده برنامه‌ریزی کنی.


و اگر هم به جایی رسیده‌ای که دیگران نرسیده‌اند، مغرور نشو. شاید تنها تفاوت تو این بوده که چیزی برای از دست دادن نداشتی، نه اینکه انتخاب‌های بهتری کرده باشی، باهوش‌تر بوده باشی یا بیشتر تلاش کرده باشی!

یک روز به خودت می‌آیی و می‌بینی که درست وسط رؤیاهایت ایستاده‌ای، جایی که همیشه آرزویش را داشتی! این همان قدرت تمرکز، تلاش و پیشرفت است.

دوستی‌های سطحی، خوش‌گذرانی‌های بی‌هدف و روابطی که فقط وقتت را هدر می‌دهند، هیچ‌وقت کسی را به موفقیت نرسانده‌اند.

 وقتی روزی به جایی دعوت می‌شوی که هرکسی امکان حضور در آن را ندارد، وقتی در کنار افرادی قرار می‌گیری که ملاقاتشان برای خیلی‌ها غیرممکن است، این نتیجه‌ی یک سبک زندگی سالم، صبر و تمرکز توست.


در آن لحظات کسی از تو نمی‌پرسد که چند دوست‌دختر یا دوست‌پسر داشتی. به جای آن، از تو می‌خواهند که یک الگوریتم پیچیده را حل کنی.

 از تو می‌پرسند در چند کشور تجربه‌ی کاری داری. یا بر اساس تخصصت، سؤالاتی مطرح می‌شود که فقط کسانی با دانش و تجربه‌ی واقعی می‌توانند به آنها پاسخ دهند.


پس به‌جای آنکه وقت و انرژی‌ات را صرف آدم‌های گذرا کنی، روی خودت سرمایه‌گذاری کن. روی اهداف و آرزوهایت متمرکز شو. 

آن‌وقت افرادی وارد زندگی‌ات خواهند شد که به تو فرصت رشد می‌دهند، تو را در مسیر پیشرفت قرار می‌دهند—چه از نظر مالی و چه از نظر عاطفی.


درک این حرف‌ها برای هرکسی آسان نیست. بعضی‌ها تجربه‌اش کرده‌اند و نتایجش را دیده‌اند، و بعضی‌ها هنوز درگیر همان سبک زندگی‌ای هستند که درباره‌اش حرف می‌زنم.

می‌گویند «آبزی، آب را نمی‌بیند.» ماهی درون آب، درکی از زندگی در خشکی ندارد. نمی‌داند که جهانی فراتر از محیط محدودش وجود دارد. درست به همین شکل، برخی افراد سال‌ها در یک مسیر اشتباه پیش می‌روند و تازه در ۴۰ سالگی متوجه می‌شوند که راه را غلط آمده‌اند و گاهی دیگر زمانی برای بازگشت نیست.


پس، آگاهانه زندگی کن. سبک زندگی‌ات را با دقت انتخاب کن، چون تمام موفقیت‌ها، آرامش‌ها و دستاوردهای واقعی، در داشتن یک مسیر روشن و سالم نهفته است.


این فقط یک توصیه است. می‌توانی عمل کنی، یا همان مسیر قبلی را ادامه دهی

انتخاب با توست


منبع:کانال تلگرامی  Arash analysis

فلسفه زمان / بخش چهارم


#فلسفه
بخش چهاردهم
فلسفه زمان
1. مارتین هایدگر – زمان و هستی:
«زمان، نه تنها واسطه‌ای برای درک هستی است، بلکه خودِ هستی در افق زمان به‌عنوان یک گشودگی نمایان می‌شود. زمان، خود بنیاد هستی انسان است؛ نه خطی و نه چرخه‌ای، بلکه امکانِ شدن.»
2. ژیل دلوز – زمان و تکرار:
«زمان نه گذشته است، نه حال، و نه آینده؛ بلکه زمان، پیچشی است از تکرارِ ناب که در هر لحظه، تفاوت را تولید می‌کند. زمان، خودِ تفاوت است، نه چیزی که در آن تفاوت رخ می‌دهد.»
3. افلاطون – تمثیل غار (برداشتی از زمان):
«آنچه ما زمان می‌نامیم، سایه‌هایی از ابدیت هستند که بر دیوار غار تجربه ما افتاده‌اند. ما در بندِ زمان اسیریم، زیرا توانایی درک جاودانگی را نداریم.»
4. هانری برگسون – زمان و آگاهی:
«زمان واقعی چیزی نیست که بتوان آن را به لحظات تجزیه کرد. زمان، امتداد است؛ جریانِ مداومی که آگاهی، نه از آن عبور می‌کند، بلکه در آن غوطه‌ور است. زمان، زندگی است، و زندگی، آفرینش بی‌پایان است.»
5. آرتور شوپنهاور – زمان به‌عنوان توهم:
«زمان، طرح ذهن است برای تحمیل ساختاری بر بی‌کرانگی. آنچه زمان به ما می‌نماید، چیزی نیست جز سایه‌ای که از اراده ما می‌افتد؛ اراده‌ای که از ازل تا ابد بی‌تغییر است.
به وویس گوش بدید

ما زمان رو سپری میکنیم تا،
فراموش کنیم زمان چطوری سپری میشه...
پس زمان رو وقتی سپری میکنید که یاد میگیرید ❤️

منبع کانال تلگرامی Arash analysis: