#فلسفه
بخش چهاردهم
فلسفه زمان
1. مارتین هایدگر – زمان و هستی:
«زمان، نه تنها واسطهای برای درک هستی است، بلکه خودِ هستی در افق زمان بهعنوان یک گشودگی نمایان میشود. زمان، خود بنیاد هستی انسان است؛ نه خطی و نه چرخهای، بلکه امکانِ شدن.»
2. ژیل دلوز – زمان و تکرار:
«زمان نه گذشته است، نه حال، و نه آینده؛ بلکه زمان، پیچشی است از تکرارِ ناب که در هر لحظه، تفاوت را تولید میکند. زمان، خودِ تفاوت است، نه چیزی که در آن تفاوت رخ میدهد.»
3. افلاطون – تمثیل غار (برداشتی از زمان):
«آنچه ما زمان مینامیم، سایههایی از ابدیت هستند که بر دیوار غار تجربه ما افتادهاند. ما در بندِ زمان اسیریم، زیرا توانایی درک جاودانگی را نداریم.»
4. هانری برگسون – زمان و آگاهی:
«زمان واقعی چیزی نیست که بتوان آن را به لحظات تجزیه کرد. زمان، امتداد است؛ جریانِ مداومی که آگاهی، نه از آن عبور میکند، بلکه در آن غوطهور است. زمان، زندگی است، و زندگی، آفرینش بیپایان است.»
5. آرتور شوپنهاور – زمان بهعنوان توهم:
«زمان، طرح ذهن است برای تحمیل ساختاری بر بیکرانگی. آنچه زمان به ما مینماید، چیزی نیست جز سایهای که از اراده ما میافتد؛ ارادهای که از ازل تا ابد بیتغییر است.
به وویس گوش بدید
منبع کانال تلگرامی Arash analysis: