یکی از خسارتهایی که نظام سیاسی پساانقلاب به جامعه ما زد تمرکز بر شناسایی و تقویت افراد باهوش بود. تاسیس مدارس تیزهوشان، تاسیس سازمان استعدادهای درخشان، برگزاری المپیادهای علمی و نظایر اینها، در سطح نظام آموزش عمومی، ما را در یک فضای توهمآمیز فرود برد و از شکلدهی به عقلانیت جمعی غافل کرد.
در عین حال به ذخایر هوشی ما نیز بسیار خسارت زد. هم با ایجاد فشارهای سخت بلندمدت بر روی کودکان و نوجوانان باهوش و قرار دادن آنها در رقابتهای شکننده، به روان آنها آسیب زد و آنها را از مواهب یک زندگی طبیعی و غنی محروم کرد؛ هم بعد از فراغت از تحصیل، همان استعدادهای درخشان به علت فقدان عقلانیت جمعی، یا سرخورده و افسرده به گوشهای خزیدند یا به خارج رفتند.
بعد از آن هم «نهضت تولید علم» و «جنبش نرمافزاری» و نظایر آنها را در دانشگاهها بهراه انداختند و نظام آموزش عالی را هم از مسیر یک نظام علمی مبتنی بر عقلانیت جمعی خارج کردند و بر ریل رقابتهای مبتنی بر هوش قرار دادند.
ما افتادیم در مسیر رقابت صوری با جهان و دانشگاههایمان را بجای بستری برای شکلگیری «علم زنده»، به کارخانه تولید علم مرده (مقاله) تبدیل کردیم؛ چون میخواستیم فخر بفروشیم که ما در تولید علم جزو کشورهای رده بالای جهان هستیم.
یعنی همان کلکی که در انرژی اتمی به خودمان زدیم و نقشههای جعلی و تجهیزات آلوده را از جاسوسان اتمی غربی خریدیم و بعد خودمان را گرفتار پیامدهای آن کردیم و هنوز هم درگیریم، در حوزه علم هم همان کلکها را به خودمان زدیم. تولید مقاله را شدیداً تقویت و جایگزین ساز و کارهای یک «نظام علم زنده» کردیم.
همهی اِشکال کار هم در این بود که فکر میکردیم توسعه کشور را می شود با «هوش» درست کرد. همان گونه که در نوشتار قبلی، «عقلانیت جمعی و توسعه در ایران»، گفتم (اینجا ببینید)، برای توسعه، نیاز به شکل گیری «عقلانیت جمعی» است. نه هوش فردی و نه هوش جمعی شرط لازم برای توسعه نیست.
تمام آن سیستمها و سیاستّها (مدارس تیزهوشان، سازمان استعداد درخشان، نهضت تولید علم و ....) بر تقویت هوش فردی و در مواردی هم بر تقویت هوش جمعی متمرکز میشوند اما هیچکدام به گسترش و تعمیق «عقلانیت جمعی» نمیانجامد.
از قضا گسترش هوش فردی و هوش جمعی بدون شکل گیری عقلانیت فردی و جمعی، میتواند بسیار خسارتآمیز باشد. در بحث «تبانی مهندسان و روحانیان» (اینجا بشنوید) نشان دادهام که چگونه این دو قشر هوشمند (روحانیان و مهندسان) دست به دست هم دادند و کشور را به سوی بحران بردند.
یک نمونهی عینی از آسیب بسیار گسترده و ملموسی که کشور از تقویت هوش فردی و هوش جمعی بدون شکلگیری عقلانیت جمعی خورده است، در حوزه آب بوده است. نابودی منابع آبی کشور در واقع حاصل همین به کارگیری هوش فردی و جمعی بدون عقلانیت بوده است.
در ادامه یادداشت قبلیام درباره بحران آب، با عنوان «بابا آب داد، ما آب را به باد دادیم!» (اینجا ببینید) امروز میخواهم یک فایل صوتی را درباره چگونگی شکلگیری ورشکستگی آبی در ایران، با شما به اشتراک بگذارم. پس از انتشار آن یادداشت، آقای مهندس رمضانی، کارشناس ارشد آب، نکات و اطلاعاتی را درباره بحران آب برای من فرستادند. از ایشان خواهش کردم که همان مطالب را به زبان ساده اما دقیق، در یک فایل صوتی بیان کنند تا از طریق این کانال تلگرامی به اطلاع دوستان برسانم. در فایل پیوست قصه شکست عقلانیت در حکمرانی آب در ایران را میشنویم. از ایشان برای ارسال این فایل سپاسگزارم.
منبع : تارنمای محسن رنانی / ۲۶ آذر ۱۴۰۰
فایل صوتی را از طریق کانال تلگرام محسن رنانی بشنوید.
*****
برای مطالعه یادداشت «عقلانیت جمعی و توسعه در ایران» کلیک کنید.
برای شنیدن سخنرانی «تبانی مهندسان و روحانیان» کلیک کنید.
برای مطالعه یادداشت «بابا آب داد، ما آب را به باد دادیم!» کلیک کنید.
محسن رنانی: نگارش کتاب «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران» را به صورت محرمانه دقیقا ۱۱ سال پیش (تیر ۸۴) آغاز کردم و در میانه سال ۸۶ به پایان بردم. در تابستان ۸۷ دوباره آن را ویرایش کردم و سرانجام در ۱۳ مهر ۸۷ پنج نسخه از آن را تکثیر و برای پنج مقام عالی کشور فرستادم. نسخه رهبری را تقدیم آقای ناطق نوری کردم (با پیگیری دکتر حسن سبحانی، دیدار ما در دفتر بازرسی رهبری انجام شد و من نزدیک به یک ساعت درباره پیام کتاب توضیحاتی دادم). برای اطمینان، نسخهای را هم از طریق دکتر سیدمحمدرضا بهشتی برای رهبری فرستادم. دکتر بهشتی بعداً گفت که شخصاً خدمت رهبری رسیده و کتاب را تقدیم کرده است و نظریه اصلی کتاب را هم خیلی خلاصه خدمت ایشان توضیح داده است و اجمالاً گفت که رهبری با نظریه مطرح شده این کتاب موافق نبودهاند.
نسخه آقای احمدینژاد را تحویل دکتر فرهاد رهبر دادم و ایشان گفتند فردا با رئیس جمهور جلسه دارم و حضوری تقدیم میکنم. تحویل نسخه آقایان رفسنجانی، شاهرودی و دکتر لاریجانی را هم دکتر بهشتی تقبل کردند. تاکنون از هیچ کدام از مقامات یاد شده حتی در حد دریافت اعلام وصول هم واکنشی ندیدهام.
نهایتا در اردیبهشت ۹۲ ، با دمیدن نسیم فضای انتخاباتی، جرأت یافتم و بخشی از کتاب را به عنوان «جلد اول» (با جلد سبز فسفری، در ۲۶۳ صفحه = حدود یک سوم اصل کتاب) در فضای مجازی منتشر کردم، که مورد استقبال گسترده قرار گرفت. سپس در اردیبهشت ۹۴ نسخه کامل را (در ۶۶۱ صفحه با جلد قرمز عنابی) از طریق «تارنمای رسمی رنانی» در معرض فروش قرار دادم و امروز نیز به مناسبت عید سعید فطر (۱۴۳۷ قمری)، نسخه کامل این کتاب را به رایگان در اختیار علاقهمندان و پژوهشگران قرار میدهم.
خیلی خلاصه، ده سال پیش این ده ادعای محوری در این کتاب مطرح شده است:
۱- ورود ایران به حوزه غنیسازی محرمانه اتمی، احتمالاً طراحی آمریکاییها بوده است (با فروش محرمانه نقشهها و تجهیزات اتمی آلوده به ایران از طریق عبدالقدیر خان، دانشمند اتمی پاکستان، که بعداً معلوم شد جاسوس سازمان سیا بوده است).
۲- غرب تلاش میکند تا مناقشه اتمی ایران طولانی شود تا در تحولات بعدی منطقه بویژه در مدیریت بازارهای جهانی نفت، بتواند با کم و زیاد کردن فتیله این مناقشه، آن حوزهها را تا حدودی مدیریت کند.
۳- تلاش اصلی غرب، بویژه آمریکا این است که تا سال ۲۰۲۰ از اعتیاد و وابستگی به نفت حوزه خلیج فارس آزاد شود.
۴- نهایتا غرب تلاش دارد که تا پایان دهه ۲۰۲۰ با سرعت بالایی به سوی جایگزینی نفت با سوخت های نو و پاک حرکت کند تا روند گرمایش زمین را متوقف کند.
۵- بهترین راه برای آن که غرب هم از اعتیاد به نفت منطقه بیثبات خاورمیانه آزاد شود و هم سوختهای پاک را جایگزین سوختهای فسیلی کند، افزایش طولانی مدت قیمت نفت است. با گران شدن نفت، رشد تقاضای نفت کُند و حتی متوقف میشود و سرمایهگذاری در سوختهای پاک نیز اقتصادی میشود.
۶- قیمت نفت برای هفت تا ده سال حدود ۱۰۰ دلار و بالاتر میماند و سپس به زیر ۵۰ دلار کاهش مییابد.
۷- اگر اوباما رئیس جمهور آمریکا شود، خطر جنگ از سر ایران رفع میشود اما اوباما با ایران بسیار قاطع تر و حسابشدهتر از جورج بوش برخورد خواهد کرد. او از راههای سیاسی فشارهای سنگینی بر ایران خواهد آورد و نهایتا ایران را به نقطه آچمز و مصالحه اجباری خواهد رساند.
۸- اکنون که اوباما اعلام کرده است که حاضر است با ایران گفتوگو کند، بهتر است ایران به این موضع اوباما واکنش مثبت نشان دهد و حتی مذاکره با اوباما را قبل از انتخابات ریاستجمهوری آمریکا (۲۰۰۸) آغاز کند.
۹- خسارتهای اقتصادی مناقشه اتمی برای ایران در بلند مدت به حدی زیاد است که حتی اگر مذاکره با آمریکا نیز به صلاح نظام نیست، بهتر است ایران یک طرفه و داوطلبانه، کلیه فعالیتهای اتمی حساس خود را با اعلام رسمی و آشکار و تبلیغاتی برای چند سال متوقف کند و با ایجاد امکان نظارت جهانی، سوء ظن جهانی در مساله فعالیتهای اتمی ایران را از بین ببرد.
۱۰- خاورمیانه به زودی وارد مرحله «جنگ خداحافظی» خواهد شد. کاهش درآمدهای نفتی، گسترش فقر و شکاف طبقاتی همراه با مداخله قدرتهای بزرگ در خاورمیانه، به زودی آن را وارد سلسله جنگهای دراز دامنهای خواهد کرد که من آن را «جنگ خداحافظی» نام نهادهام. در واقع به نفع تمدن غرب است که قطب فرهنگی و اقتصادی جهان اسلام (خاورمیانه) به یک «سرزمین سوخته» تبدیل شود.
و اکنون داستان ده ساله «رنانی و مناقشه اتمی» در این نقطه به پایان میرسد. این هم یکی از پروژههای فکری من در حوزه اقتصاد سیاسی ایران بود. و دوباره کارهای بر زمین مانده بسیاری در پیش است. بچهها کجایید؟ دلم برای گفتوگو با کودکان کشورم لک زده است.
.
.
.
.
فصل اول – چرا ثبات و احتمالا حیات ایران در سه دهه آینده به نفت بسته است؟
فصل دوم – نگاهی به تجارب پرهزینه غرب در قرن بیستم
فصل سوم – اقتصاد سیاسی نفت : گذشته و آینده
فصل چهارم – میراثهای شوم قرن بیستم برای غرب
فصل پنجم – عبور تمدنها : پیش به سوی نبرد برای تسخیر پایان تاریخ
فصل ششم – منافع غرب در منازعه اتمی با ایران
فصل هفتم – داده ها چه می گویند؟ نگاهی آماری به آنچه رخ داده است
فصل هشتم – نظریه بازیها : تحلیل بازی اتمی ایران و غرب
فصل نهم – غول بیدار می شود: نگاهی به تحولاتی که در راه است