زبان وگویش مازندرانی
اینکه از چه هنگامی انسان قادر به تکلم شد برهیچ کس آشکار نیست و بی شک در یک زمان موفق به دریافت مفاهیم زبانی نشده بلکه هزاران سال به طول انجامید تا زبان از شکل اولیه و ابتدایی خود به گونه فعلی درآید.
بطور مسلم نیاز عمومی انسان با توجه به استعدادهای درونی موجب شد که بتواند از زبان سود جسته و به منظور رساندن مفاهیم خود به دیگران از آن استفاده و با آن سخن بگوید.
همانگونه که جامعه متحول می شود زبان نیز دچار دگرگونی شده و با توجه به شرایط اجتماعی و زیستی، تغییر و تحول پیدا می کند. ادامه مطلب ...
موسیقی مازندرانی
درآمد
پیش از کندو کاو در موسیقی مازندران ،ارائه تصویری عمومی از ریشه های آن ضروری است، موسیقی این دیار، در زندگی چوپانان، گالشها، چاربیداران و کشاورزان ریشه دارد.گالشانی که بر دامنه ها و دره ها با دام نجوا میکنند و زندگی آنها در پهنه ی جنگلها و دامنه ها میگذرد، گاه از فاصله ی یک تلار تا محلی نسبتآ دور را برای ایجاد ارتباط با آوازی بلند پر میکنند و گاه گاوها وگوساله ها را که هرکدام اسمی دارند با آواز می خوانند. اینگونه زندگی، زمینه ساز موسیقی ویژه خود میباشد. شیوه ی زندگی چوپانان که با گوسفندان دامنه ها را گذر کرده و همدم و همزبان دام و صحرا میشوند و با صداهایی ویژه گوسفندان را به سویی میرانند، خود زمینه ساز موسیقی ویژه ای میگردند.
ادامه مطلب ...قطب رویانی
قطب رویانی از شاعران خوش قریحه و تیز قلم چالوس و رویان بود او به تبری گویش شعر میسرود و اشعارش تصاویر شگفتآور زیستگاهش را نقش مینمود. قصیدهی بهاریهاش در وصف بهار و شکارگاههای رویان در دوران خود شهرهی کوی و برزن بود. آنگاه که شهر آگیم پسر نامآور و حاکم مازندران آن زمان شمسالملوک پسر اردشیر به دستور منگو قاآن به کمک آباخاقان فرزند هولاکو، قلعهی گردکوه در دامغان را فرو گرفته بودند چون زمان محاصره به طول انجامید. فرمانروایان مازندران و رویان به ستوه آمدند. کمکم فصل بهار فرا رسیده بود و قطب رویانی که همراه با نیروی چریکی شهر آگیم در محاصره شرکت داشت، به تاسی از رودکی سمرقندی و قطعهی «بوی جوی مولیان...» بهاریهای سرود و برای ملک قرائت کرد. تاثیر شگرف شعر شوق حاکم را برانگیخت، به نحوی که ملک مازندران و رویان را به ترک محاصره وادار کرد. آنان با شتاب به مسقطالراس خود برگشته و علی رغم عواقب بدی که در پی داشت یک چند از جنگ و ستیز دوری گزیدند.
مطلع و مقطع قصیدهی یاد شده چنین است:
داوو ده ورش چلی شم ای شیم وایی کرد نیاز و شکست و هار مجیردیم
هاگیر کرده کویی دز به ریو و نیرنگ یا بهل انداج که نیه او یکی سنگ
حوت افتاب به حمل رفت بازگرد که بهار دمیده است
یا دژکرد کوه به نیرنگ بگیر یا رها کن آن را که سنگی بیش نیست
شیخ قطب چالوسی
تاریخ طبرستان (ص 131) او را از علما، عرفا و زهاد ابتدای دوران سلجوقی میداند که دارای کرامات و خرق عادت بود، صیت شهرتش چنان تا دوردستها رفته بود که جاذبهاش گاه گاهی سلطان سنجر را به دیدار از او وامیداشت. نقل است که سلطان سنجر هر گاه به دیدار قطب چالوسی میشتافت خرقهای بر تن کرده و به خانقاه او وارد میشد.
پل فلزی تاریخی چالوس احداث شده در سال 1311
- مدت زمان احداث 8 ماه
- توسط مهندسین آلمانی
- نوع اتصال پرچ میباشد .(یکی از مشکلترین نوع اتصالات در سازه های فلزی میباشد .)