چالوس

چالوس

بزرگترین مرجع معرفی نقاط دیدنی و تفریحی برای مسافرت و گردش
چالوس

چالوس

بزرگترین مرجع معرفی نقاط دیدنی و تفریحی برای مسافرت و گردش

تمام حقیقت


متن مهمی نوشتم بخوانید حتما
ذهن تون اینطوری باید نگاه کنه به مسائل :

در جهانِ پرهیاهوی امروز، بزرگ‌ترین تله‌ها آن‌هایی هستند که با وعده‌های درخشان پوشیده شده‌اند. مردم، در عطشی تمام‌نشدنی برای رسیدن به آرامش سریع و نتیجه‌ی فوری، اغلب بدون تأمل، اسیر تصمیماتی می‌شوند که در ابتدا دل‌فریب به‌نظر می‌رسند، اما در ادامه، تاوان سنگینی دارند.

 فریب، همیشه با هیجان می‌آید؛ و حقیقت، اغلب در سکوت پنهان است.


نیکولو ماکیاولی، اندیشمند بی‌پرده‌ی سیاست، سال‌ها پیش هشدار داده بود: انسان‌ها بیشتر مجذوب آن چیزی می‌شوند که بتواند رنج کنونی‌شان را فوراً کاهش دهد، حتی اگر آن وعده، توخالی و خطرناک باشد. این حقیقت، فقط به سیاست محدود نمی‌شود؛ بلکه در اقتصاد، روان‌شناسی، آمار و حتی تصمیمات روزمره زندگی، حضور پررنگ دارد.

در حوزه‌ی اقتصاد، تجسم روشن این نگاه، در آثار هنری هزلیت دیده می‌شود. نویسنده‌ی کتاب کلاسیک «اقتصاد در یک درس»، که نه‌فقط برای اقتصاددانان، بلکه برای هر انسانی که بخواهد گرفتار فریب‌های رایج نشود، یک نقشه‌ی راه عقلانی و خردمندانه است.

اما آن «یک درس» چیست؟
هزلیت می‌گوید: هر سیاست اقتصادی باید از دو منظر سنجیده شود: اول، اثر آن بر تمام گروه‌های جامعه، و دوم، اثر آن در تمام بازه‌های زمانی—نه فقط اکنون، نه فقط برای یک طبقه خاص.

به‌عبارت دیگر، اگر فقط به نفع یک قشر موقتاً خوشحال‌کننده باشد، آن سیاست فریب است، نه پیشرفت.

در جهانی که رسانه‌ها مدام روی اخبار فوری، رشدهای یک‌شبه، جهش‌های بازار، و موفقیت‌های لحظه‌ای تمرکز دارند، نگاه بلندمدت و همه‌جانبه، به ابزار بقای فکری تبدیل می‌شود.

جالب اینجاست که در علوم داده، تحلیل بازار و آمار هم، برای همین خطای شناختی، نام ویژه‌ای دارند:
«سوگیری بازماندگی» (Survivorship Bias).

معروف‌ترین مثالش برمی‌گردد به جنگ جهانی دوم. نیروی هوایی آمریکا نگران تلفات بالا در هواپیماهای جنگی‌اش بود. 

گروهی از محققان دانشگاه کلمبیا مأمور شدند بررسی کنند کدام بخش‌های بدنه‌ی هواپیماها بیشترین آسیب را دیده‌اند تا آن نواحی را تقویت کنند. آن‌ها نقشه‌ای تهیه کردند: بال‌ها، دم، و بخش‌هایی از بدنه‌ی هواپیما پر از سوراخ گلوله بود. تصمیم بر این شد که این قسمت‌ها باید زره‌پوش شوند.


اما آبراهام والد، ریاضیدان برجسته‌ی آن پروژه، تفسیری خارق‌العاده ارائه داد:
«شما دارید به اشتباه فقط روی بازمانده‌ها تمرکز می‌کنید. این هواپیماها با وجود تمام این گلوله‌ها توانسته‌اند بازگردند. پس نقاطی که آسیب ندیده‌اند، همان‌هایی هستند که احتمالاً برای دیگران کشنده بوده‌اند؛ و ما باید دقیقاً آن بخش‌ها را تقویت کنیم.»

به‌عبارت دیگر: آن‌چه دیده می‌شود، تمام حقیقت نیست.
و این دقیقاً همان درسی است که در همه‌ی ابعاد زندگی باید آموخت.

این سوگیری بازماندگی، امروزه به‌شکل‌های متفاوت‌تری خود را نشان می‌دهد:
• در سرمایه‌گذاری، وقتی فقط به موفق‌های بازار نگاه می‌کنیم و بازنده‌ها را نادیده می‌گیریم.
• در شبکه‌های اجتماعی، وقتی فقط زندگی‌های درخشان و موفقیت‌آمیز افراد را می‌بینیم، نه رنج‌ها و شکست‌هایشان.
• در تصمیم‌گیری‌های عمومی، وقتی فقط به نتایج فوری توجه می‌کنیم، نه به تبعات بلندمدت و پنهان.

و خطرناک‌تر از همه، زمانی‌ست که نظام‌های قدرت، آگاهانه از همین خطاها برای کنترل ذهن جمعی استفاده می‌کنند

وقتی اخبار، تبلیغات، حتی مشاوران اقتصادی، فقط آن چیزی را نشان‌مان می‌دهند که «باید ببینیم»، و آن‌چه را نباید بفهمیم، در سکوت دفن می‌کنند.


شاید نتوانیم به‌کلی از فریب‌ها در امان بمانیم، اما می‌توانیم هوشیارتر شویم.
می‌توانیم بیاموزیم که:
• هر تصمیمی را از زاویه‌ی بلندمدت و چندبُعدی ببینیم.
• هر وعده‌ی فوری را با پرسش‌هایی عمیق بسنجیم.
• و هر «حقیقتی که جلو چشم ماست» را با این سؤال بررسی کنیم: چه چیزی در این تصویر کم است؟

اگر یک اصل، در سه حوزه‌ی کلیدی—سیاست، اقتصاد، و تحلیل داده‌ها—به یک نتیجه‌ی مشترک می‌رسد، یعنی آن اصل، سنگ‌بنای فهم واقعیت در دنیای امروز است:


فریب، همیشه آشکار نیست؛ گاهی در آن‌چیزی است که نمی‌بینیم

حتما با این دید تو شرایط الان زندگی کنید وگرنه شکست شما حتمی است .