ترانه زیبای محلی مازندرانی به نام شوپه
خواننده : زنده یاد محمد دنیوی
محمد دنیوی :
متولد 1320 ساری
در جوانی به موسیقی و نمایش پرداخت1337 به تهران رفت و به تهیه خبر برای نشریات مازندران مشغول شد.با برنامه های رادیویی مازندران همکاری کرد. تنبک را نزد مرحوم استاد فرهنگفر و محمد اسماعیلی آموخت۱۳۴۹ به ساری آمد و یکی از عوامل برنامه ساز رادیو شد و گویندگی نیز می نمود.در همان سالها «گلنسا» «بیمو بهار» « شوپه » .و... را خواند.نزد استادغلامرضا کبیری ادبیات و شعر آموخت.منظومه های شعر گونه ی « مازیار» و «کوچ» از کارهای اوست.در دوران کنج تنهایی بر روی اشعار مولانا و اخوان آواز میخواد و ضبط می کرد در حال کار بر روی اشعا مازندرانی نیما بود که بیماری اش نمایان شد. در آذر ماه 1373 در رادیو ساری برایش بزرگداشتی برگزار شد . با اولین نسیم زمستان روحش را به باد سپرد و در دی ماه 1373 به سوی آسمان پر کشید.
آری تنها صداست که میماند...
او رفت اما « شوپه » اش بر لبهامان جاریست...
خدایش رحمت کند...
متن ترانه شوپه (تبری)شُوپِه
بَیه شُو وِنه بورِم بَزِنم پا صحرا رِ
هاکانم داد َّزِنم وَنگ بِرامِنم خی ها رِ
بی چراغِ سو درازِ گِرمه دوش
دوُر دوُر کامبه تا شُو پَر بَیرِ
اَندِ شومبهِ را،اِندِ زَمبه وَنگ
طِلا خونِش رِ تا سَر بَیرِ
(گاه کمبه شِه لَلِه واجِ دردِ دل شِه گُلنساجِ)
زَمبه خدا، خدایا که فَصلِ شُوپه بو رِ دَر
پاییز بَیه تا بِتونم،شِه بینجِ بَزِنم کَر
خدایا کی بونِه فرو بورِه شُو
را دَکِفم بورم تا چشمهِ لو
شبه سَرو دیم لینگِ بَزِنِم اوُ
بورم نو مزهِ پیش خو ها کنم،خو
ترجمه پارسیشوپه شبها برای شالی پاسداری دادن.
شب شد و باید تمام صحرا گشت بزنم
داد و فریاد (سرو صدا) کنم تا خوکها را رم بدهم
بدون روشنایی چراغ داس را بر دوش می گیرم
در صحرا گشت می زنم تا شب تمام شود
آن قدر راه می روم، آنقدر فریاد می کنم
تا صبح شود و خروس بخواند
گاه با لله وایم (نی تبری) درد و دل می کنم با گلنسایم
می گویم خدایا چه وقت فصل شوپه تمام می شود
پاییز بیاید تا بتوانم شالی هایم را خرمن کوبی کنم
خدایا کی می شود شب تمام شود
بروم تا کنار چشمه
سر و صورت و پاهایم را بشویم
به کنار نامزدم بروم تا بخوابم
http://www.uplooder.net/cgi-bin/dl.cgi?key=ec6811ebe6d0675fefdf7d53ef6c417e