واژه های مازندرانی ومطابقت آنها با سنسکریت
1- پـَچ (pach) اصطلاحی در شالیزار است .
پس از شخم کردن ، کلوخ های خیس به ضرب تیغه ابزاری به نام بَلوُ و به کمک سطح پشتی تیغه آن ( به مازندرانی بَلوُ پشتی ) خُرد می شوند تا زمین هموار و آماده نشای برنج شود . این عمل پچ کردن است .
همچنین دیواره های تراس بندی(به مازندرانی مرز و اُولِی مرز ) به کمک بَلوُ و روی هم چیدن پاره های گِل و شُل ایجاد می شود . سطوح ناصاف دیواره با تیغه بُلو و به کمک کف پا ، شکل منظم و صاف پیدا می کنند . این عمل موسوم به پچ بزوئن ( پچ زدن) است .
در سنسکریت paTTa به معنی سطح صاف و هموار است .حرف T نرم تلفظ می شود .
توضیح : َبلُُو ابزار کار درشالیزار است ، بیلچه یی که دسته ای بلند و چوبی دارد . بخش انتهایی دسته که به تیغه وصل می شود با امتداد دسته، زاویه دار است . نام سنسکریت این ابزار می تواند phAla ، به معنی بیلچه باشد . حرفh فقط سبب حلقی شدن حرف پیش از خود است .
2- پِِل (pel) در تابستان ، زمانی که گرمای هوا آزار دهنده می شود از زبان مردم شنیده می شود که می گویند :
هِوا ِپل دِنـِه معنای تحت الفظی چنین است : هوا پِِـل می دهد! . معنی پـل دادن در اینجا به معنای فشار آوردن است .
در سنسکریت pil (پِِل) به معنای مجبور ساختن و انگلیسی این واژه نیز impel است .
3- تِگ (teg) دارِ تِگ نُک در خت است و تَلِی تِگ یعنی نوک خار . در سنسکریت
tigma(تِگ مه) به معنی تیز و نوک دار است.
4- تُوه (tow)به معنای سوزش است . مِه دست تُوه کُنده ( سوزش دست دارم !) . مِه دل تُوه بِمُو ( دلم به شدت سوخت ! ) . در سنسکریتtuh به معنی درد و درد کشیدن است .
5- تُـش (tush) ایراد ضربه به قصد کتک است..در سنسکریت tuj (تُج) به معنی ایراد ضربه است .
مرجع : فرهنگ دیجیتالی دانشگاه کلن آلمان(( Cologne Digital Sanskrit Lexicon ))
http://kelakheil.persianblog.ir
با هر بازدید از وبلاگتان درآمد کسب کنید...